انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی

دانشگاه پیام نور کرج

انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی

دانشگاه پیام نور کرج

انجمن  علمی زبان و ادبیات فارسی

با سلام
به وبلاگ انجمن علمی ادبیات و زبان فارسی دانشگاه پیام نور کرج خوش آمدید.

۱۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است


 


هنر ترجمه گلستان در «کشتی شکسته‌ها»/ اثری که پس از 60 سال دوباره منتشر می شود
مجموعه داستان «کشتی شکسته‌ها» با ترجمه ابراهیم گلستان به گفته ناشرش می‌تواند نشان‌دهنده هنر ترجمه این داستان نویس ایرانی باشد؛ کتابی که نخستین بار حدود 60 سال پیش به چاپ رسید و این روزها از سوی نشر کلاغ به بازار داستان راه یافته است.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این کتاب که در سال‌های گذشته از سوی ناشر دیگری منتشر شده بود، داستان‌هایی با نام‌های «آن روز، شب که شد» از ویلیام فالکنر، «برف‌های کلیمانجارو» نوشته ارنست همینگوی، «در تبعید» اثر آنتوان چخوف، «شیطان و دانیل وبستر»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۰۵
 


 جدیدآنلاین: گابریل گارسیا مارکز٬ از بزرگترین نویسندگان اسپانیایی زبان جهان ، که جایزه  نوبل  ادبیات را در سال ۱۹۸۲برد  پس از دوره ای بیماری در ۸۷ سالگی جان سپرد. او دوسال بود که دیگرنمی توانست بنویسد و در این اواخر مدتی در بیمارستان بود. 
 
 داستان صد سال تنهایی که شهرت او را جهانی کرد میلیون ها نسخه  به فروش رفت و به بیشتر زبان های دنیا ترجمه شد.  به همین مناسبت گزارشی را  که در جدیدآنلاین منتشر کرده بودیم بازنشر می‌کنیم.
 
سیروس علی‌نژاد  
فرشتۀ محافظ او در کودکی – چنانکه خود می‌گفت - یک پیرمرد بود؛ پدر بزرگش. پدر بزرگی مهربان که او را به تماشای کوچه و بازار می‌برد و همه چیز را نشانش می‌داد. قصه‌گوی بزرگ هم مادر بزرگش بود که او را با قصه‌های اشباح و ارواح سرگرم می‌کرد. پدر و مادرش او را بزرگ نکرده بودند، تا هشت سالگی نزد پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کرد و دنیای او به وسیلۀ این دو ساخته شد. از این روست که به قول یک روزنامه‌نگار، داستان‌هایش همواره با پیرمردی در حال انتظار شروع می‌شوند: "توفان برگ" با پیر مردی که نوه‌اش را به تشییع جنازه می‌برد؛ "کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد" با پیرمردی که کنار اجاق سنگی نشسته، با حالتی حاکی از اعتماد و ساده‌دلی انتظار می‌کشد و "صد سال تنهایی" با پیرمردی که نوه‌اش را به کشف یخ می‌برد. داستان‌های مارکز پر از تخیل و خرافات است و این همه از دنیای کودکی او می‌آید. خود نیز پدربزرگ و مادربزرگش را آدم‌هایی پر از تخیل و خرافات توصیف می‌کرد.
 
او نویسنده‌ای جادوگر بود که خواننده را هیپنوتیزم می‌کرد. کمتر نویسنده‌ای چون او جادوی قصه را می‌شناخت. مانند "هرمان ملویل"، جوهر قصه‌گویی را در نهادش داشت اما «آمیزۀ مفتون کنندۀ واقع‌گرایی و خیال‌پردازی» بر قصه‌هایش رنگی می‌زد که در آثار هیچ نویسندۀ دیگری یافت نمی‌شود. آثارش سرشار از خیال‌‌پردازی‌های شگفتی است که تنها در متن داستان‌های او می‌تواند باورپذیر شود.

در صد سال تنهایی رمدیوس خوشگله با تکاندن ملافه‌ای که از روی بند رخت برمی‌دارد، به هوا می‌رود؛ در یکی از داستان‌هایش با زنی رو به رو می‌شویم که «از بس لطیف بود با کشیدن یک آه می‌توانست از میان دیوارها عبور کند»؛ در جایی دیگر مرد بالداری به زمین می‌افتد و می‌کوشد ساده لوحان را متقاعد کند که او یک فرشته است، اما توجه مردم به زنی جلب می‌شود که به علت بد رفتاری با پدر و مادرش تبدیل به عنکبوت شده است.  در ماکوندو، شهری خیالی که داستان صد سال تنهایی در آن می‌گذرد، مردی می‌میرد و تمام شب از آسمان گلهای زرد و قرمز می‌ریزد و خون پسر او به هنگام مرگ در خیابان شهر به راه می‌افتد و خود را به مادرش می‌رساند.

 

مارکز در ۱۹۲۸ در کلمبیا به دنیا آمد. نویسندگی را در بیست سالگی با روزنامه‌نویسی آغاز کرد و بیست سال مداوم در هاوانا، نیویورک و پایتخت‌های اروپا برای روزنامه‌های آمریکای لاتین خبر فرستاد. در چشم او روزنامه‌نویسی همان اندازه شرف داشت که نویسندگی. با این تفاوت که روزنامه‌نگاری حتا هیجان‌انگیزتر بود و مخصوص سال‌هایی که او می‌توانست بی‌کله خود را درون هر ماجرایی پرتاب کند. از این رو در تمام عمر روزنامه‌نویسی را وا ننهاد. در سال‌های جوانی به خبرنگاری روی آورد، چندی به دبیری وسردبیری پرداخت و آنگاه که نویسنده‌ای مشهور بود به تدریس روزنامه‌نگاری و تربیت روزنامه‌نگار مشغول شد. میان روزنامه‌نگاری و نویسندگی پیوندی می‌دید که همواره او را در سرزمین روزنامه‌نگاری نگه می‌داشت. روزنامه‌نگاری را حرفه اصلی خود می‌دانست و باور داشت که «روزنامه‌نگاری آدم را در تماس دائم با واقعیت نگاه می‌دارد».
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۴۴

از دوستانی که مایل هستند مطلبی برای درج در وبلاگ بفرستند ، خواهشمندم از طریق ایمیل زیر برای ارسال مطالب اقدام کنند .

 salmannasr.kourosh@gmail.com

 در ضمن کسانی که مایل به همکاری دائم برای وبلاگ هستند آمادگی خودرا در همین پست اعلام کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۴۱

 



کتاب میم و آن دیگران فصل های زندگی اوست؛ او که امروز گرد پیری بر سرش نشسته و خود الگویی شده است برای جوانانی چون من که مشتاقانه ادب این سرزمین را دنبال میکنند.


محمود دولت آبادی نویسنده ی بزرگ ایران، نویسنده ی آثار برجسته ای همچون کلیدر، جای خالی سلوچ و روزگار سپری شده ی مردم سالخورد و ... نیازی به معرفی برای علاقمندان به این حوزه ندارد . پس از خواندن کامل کتاب (میم و آن دیگران) مجال آن یافتم تا ادای دین کنم به این شخصیت مهم و معاصر ادب ایران زمین .
کتاب میم و آن دیگران از نظر بنده شرح حالی از زندگانی محمود دولت آبادیست ،اما غیر مستقیم . نویسنده ی کتاب بیست و سه یادداشت از اتفاقات و دیدار ها و افراد تاثیر گذار در زندگیش را در کنار هم جمع آوری کرده است وهر کدام از فصول کتاب ، مربوط به یکی از شاعران نویسندگان و هنرمندان هم عصر و تاثیر گذار بر اوست ، هنرمندانی چون: جمال زاده، جلال آل احمد ،احمد شاملو ، جواد مجابی، مهدی اخوان ثالث، آرتور میلرو ... همین موضوع امثال من و هم نسلان جوان من را بر آن میدارد که این اثر را نه از نظر ادبی و داستانی بلکه از نظر تاریخ ادبیات نسل قبل از خود مورد توجه قرار دهیم . در انتها قسمتی از کتاب انتخاب شده که به  شما خوانندگان 
گرامی تقدیم میکنم.

قسمتی از کتاب

شاملو ،زمانی بسیار پیش از پایان سفر ،خود با من گفته بود :«زادن ما یک تصادف است و مردن ما یک حتمیت»؛اما او با من نگفته بود که بودن آدمی و زیستن آدمی، از آن دست که او بود _میتواند یک معجزه به شمار آید.

نه، او نگفت لیک ما دیدیم؛ دیدم در او

توان جلیل به دوش بردن بار امانت 
و توان غمناک تحمل تنهایی

تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان را.

و اکنون چه عریان درمیابم معنی ثقیل آن چه را گفت بامداد خسته. تنهایی و دشواری وظیفه!

کورش سلمان نصر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۵

 


 


امروز روز خوبی بود و از اینکه تعدادی از دوستان به انتخابات اومدن خیلی خوشحال شدم و بر خلاف چیزی که تا ساعت ِ نه و نیم فکر میکردم اوضاع چندان هم بد نبود  .

تا وقتی که برگردم منزل ، تعدادی از دوستان که به هر علتی قادر به اومدن نبودند  یا زنگ زدند و یا تو محوطه ی دانشگاه من رو دیدند و از اینکه نتونستند در جلسه حضور داشته باشند ابراز تاسف کردند.  از هر دوی ِ این گروه ها و گروه سومی که نه اومدند و نه زنگ زدند و نه من رو تو محوطه ی دانشگاه دیدند تشکر میکنم.

به هر حال انتخابات چه خوب و چه بد به پایان رسید و یه انرژی ِ تازه ای برای ادامه ی کار به بچه ها داد . اعضای گروه اجرایی ِ انجمن انتخاب شدند اما این دلیل بر این نیست که بقیه مسئولیتی ندارند و من حتی میخوام پیشنهاد بدم که همه ی بچه هایی که کاندید شده بودند و یا میخواستند کاندید بشند و روشون نشد به جلسات تیم اجرایی بیان تا کارها رو تقسیم کنیم.

به هر حال از تمام دوستان هم رشته ای خیلی ممنون...

کورش سلمان نصر


 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۰۲



ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺩﺭﺩﯼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ، ﮐﻪ ﻃﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺟﺎﯾﺶ ﻭ ﺷﮑﻠﺶ ﺩﺍﺋﻢ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﺷﺪ.ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﭘﻨﺠﻪ ﻣﺮﮒ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺸﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺒﻮﺩ.ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﯾﺎﻡ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ...
ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺭﺥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﯽﺁﯾﻨﺪ، ﻭ ﺁﺩﻡ ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﺳﺎﯾﺮﯾﻦﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ.ﺩﺭ ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﺩﻫﻪ ﻋﻤﺮ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻢ ﺣﺎﻓﻈﯽ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﻧﺪﮎ ﮐﻬﻮﻟﺖ ﺭﺍﻣﺠﺴﻢ ﮐﻨﻢ .ﺩﺭ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﻋﯿﻨﮑﻢ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺁﺧﺮ ﭘﯽ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﻣﺎﻏﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ....یا ﻋﯿﻨﮏ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺯﯾﺮ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻡ، ﺯﯾﺮﺍ ﻧﺎﺷﺘﺎﯾﯽ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮐﻼﻓﮕﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﺸﻮﻡ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻢ ﺭﻭﯾﯽ ﻣﺎﻧﻊ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﻀﯿﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ

ﺧﺎﻃﺮﻩٔ ﺩﻟﺒﺮﮐﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﻦ / ﮔﺎﺑﺮﯾﻞ ﮔﺎﺭﺳﯿﺎ ﻣﺎﺭﮐﺰ
 6ﻣﺎﺭﭺ 17-1927 ﺁﻭﺭﯾﻞ 2014
ﺭﻭﺣﺶ ﺷﺎﺩ ...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۲۰


نمایشگاه کتاب تهران در سال 93 از تاریخ 10/2/93  الی 20/2/93 در مصلی تهران برگزار میشود .

 معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همزمان با برگزاری بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران جهت تسهیل در امر توزیع یارانه خرید کتاب در سراسر کشور برای دانشجویان و طلاب دستور العمل زیر را ابلاغ کرد.

توضیحات: 
  1. کارت الکترونیکی یارانه‌ای کتاب صرفاً ویژه دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و طلاب است. 
  2. زمان ثبت نام از 1393/01/27 تا 1393/01/30 از طریق سامانه ثبت نام کارت الکترونیکی یارانه‌ای کتاب به آدرس TIBF.NET است. 
  3. زمان توزیع کارت از تاریخ 1393/02/07 شروع می شود. متقاضیان برای دریافت به شعب منتخب بانک صادرات ایران که اسامی آنها در این سامانه ذکر شده است مراجعه کنند. 
  4. مدارک لازم هنگام دریافت کارت یارانه کتاب عبارتند از کارت دانشجویی یا طلبگی معتبر و کارت ملی و شماره رهگیری ثبت‌نام در سامانه 
  5. یارانه پرداختی برای خرید کتاب از بیست و هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران است و تاریخ اعتبار مبلغ موجود در کارت ها از 1393/02/10 لغایت 1393/02/20 پایان روز کاری نمایشگاه می‌باشد. 
  6. اعتبار موجود در کارت‌ها فقط از طریق دستگاههای کارت خوان داخل نمایشگاه قابل استفاده است. 
  7. اعتبار موجود در کارت‌ها 600 هزار ریال است که 300 هزار ریال آن به عنوان یارانه کتاب توسط معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معادل آن نیز توسط شخص دریافت کننده کارت پرداخت می‌شود. 
  8. هر دانشجو مجاز به دریافت یک کارت الکترونیکی یارانه‌ای کتاب است.

 

سایت خرید بن دانشجویی    http://www.tibf.net/

 

منبع: انجمن فیزیک دانشگاه پیام نور کرج


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۳۹

 

از رنگ گل تا رنج خار

از رنگ گل تا رنج خار، تالیف دکتر قدمعلی سرامی ، انتشارات علمی و فرنگی ، تهران 1368.

این کتاب دارای شانزده فصل در موضوع طبقه بندی داستانهای شاهنامه، قهرمانان و شخصیتهای پرورده ی فردوسی .

کتابی که از چشم بسیاری دور مانده، پژوهشی فهرست وار اما همه جانبه از ریخت شناسی داستان های شاهنامه.

 

 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۴۸


 
آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در محله باستانی شادیاخ نیشابور 

  

فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار کَدکَنی نیشابوری مشهور به عطّار نیشابوری (زادهٔ ۵۴۰ در کدکن– درگذشتهٔ ۶۱۸ هجری قمری در شادیاخ نیشابور) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در کدکن زاده شد.

 

نام او «محمّد»، لقبش «فریدالدّین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده‌است. نام پدر عطّار ابراهیم کدکنی (با کنیهٔ ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود.

او که داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فرا گرفته‌بود به کار عطاری و درمان بیماران می‌پرداخت.

او را از اهل سنت دانسته‌اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به‌برخی شعرهایش بر این باورند که وی پس از چندی به‌تشیع گرویده یا دوست‌دار اهل بیت بوده‌است.هر چند که ایشان در مقدمه‌ی منطق‌الطیر (مقامات طیور) به نکوهش متعصبین پرداخته‌اند و به‌این افراد توصیه کرده‌اند که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین.

مصیبت‌نامه که اندوه جهان است

 

الهی‌نامه که اسرار عیان است

به‌ داروخانه  کردم  هر   دو    آغاز

 

چه گویم زود رستم زین و آن باز

مصیبت‌ نامه   زاد   رهروان   است

 

الهی‌ نامه   گنج خسروان است

جهان   معرفت  اسرارنامه   است

 

بهشت  اهل  دلمختارنامه است

مقامات   طیور  امّا   چنان   است

 

که مرغ عشق را معراج جان است

چو خسرونامه را طرزی عجیب است

 

ز طرز او که مه را  نصیب  است

  درباره به پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان‌های زیادی گفته شده‌است. مشهورترین این داستان‌ها، آن‌ست که عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت. چیزی که نمایان است این است که عطار پس از این جریان مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری می‌گردد و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم‌سخن گشته و به گردآوری داستان‌های صوفیه و اهل سلوک پرداخته‌است. و بنا بر داستانی وی بیش از ۱۸۰ اثر مختلف به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و دیگر نثر است. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حملهٔ مغولان، کشته‌شد.

ماجرای مرگ عطار از غم‌انگیزترین رخدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک به جای می‌گذارد. تذکره‌نویسان در این خصوص نگاشته‌اند که: پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز به دست لشکر مغول اسیر گشت. گویند مغولی می‌خواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد.      

 وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است؛ چنانکه مولوی درباره او می‌فرماید:

هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

همچنین شیخ محمود شبستری نیز در این مورد بیت زیر را سروده است:

مرا از شاعری خود عار ناید

که تا صد قرن چون عطار ناید


  
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۲۵

نورالدین زرین کلک



کارکش‌ رفتن‌ دسته‌ی‌ جاروفراشی‌ و متکای‌ زاپاس‌ِ ناصر، برادر کوچکم‌ برای‌ درست‌ کردن‌گرز رستم‌ و نیز چوب‌پرده‌ی‌ بی‌مصرف‌ِ پستوی‌ زیرزمین‌ برای‌ نیزه‌ی‌ رستم‌ نیز در طول‌ دوسه‌ روز بعد،  از چشم‌ مادر پنهان‌ ماند.  اما روزی‌ که‌ لبه‌ی‌ سینی‌ بزرگ‌ مسی‌ آشپزخانه‌ رابرای‌ ساختن‌ سپر سوراخ‌ می‌کردم‌ سر و صدای‌ چکش‌ و مقاومت‌ مس‌ کلفت‌ سینی‌ مادر راکلافه‌ و صبرش‌ را تمام‌ کرد. وسط‌ کوبیدن‌ چکش‌ توی‌ سر میخ‌ بودم‌ که‌ شبح‌ِ اندام‌ِ کشیده‌اش‌ رابالای‌ سرم‌ حس‌ کردم‌.
مشتم‌ باز شده‌ همه‌ چیز لو رفته‌ بود...
ــ «حالا دیگه‌ اسباب‌ لوازم‌ آشپزخانه‌ شده‌ اسباب‌بازی‌ بچه‌ خورده‌ها؟»
«. . . پس‌ بفرمایید بعد از این‌ آبگوشتو توی‌ هونگ‌ بپزم‌ و مرغو روی‌ پارو کباب‌ کنم‌...»
باید خیلی‌ فشار عصبی‌اش‌ از منظره‌ی‌ لوازم‌ مظلوم‌ آشپزخانه‌ بالا رفته‌ بوده‌ باشد که‌ این‌ طورجوش‌ آورده‌ بود؛ 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۳۳