انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی

دانشگاه پیام نور کرج

انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی

دانشگاه پیام نور کرج

انجمن  علمی زبان و ادبیات فارسی

با سلام
به وبلاگ انجمن علمی ادبیات و زبان فارسی دانشگاه پیام نور کرج خوش آمدید.

۱۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است


انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی برگزار میکند

 

 کلاس داستان نویسی

 

مدرس : استاد جهرمی

 

 تاریخ برگزاری چهارشنبه  31 / 2 /1393

 

مکان برگزاری:دانشگاه پیام نور کرج (کلاس روی برد اعلام میشود)



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۱۷



انجمن علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران برگزار میکند

 

نشست تخصصی شاهنامه

 

با حضور مصحح و استاد برجسته ی شاهنامه

 

دکتر جلال خالقی مطلق

 

یکشنبه 4 خرداد ماه ساعت 15

 

تالار باستانی پاریزی دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۳۴


 


خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هومان دوراندیش-سروش دباغ با اینکه در حوزه فلسفه اخلاق کار می‌کند و دلمشغول تفکر درباره دین و بویژه نسبت دین با اخلاق در جهان جدید است، به سهراب سپهری نیز علاقه‌ای عمیق دارد و در میان شاعران نوپرداز ایرانی، بیش از آنکه مجذوب شاملو و فروغ و اخوان باشد، دچار دنیای نازک و غمناک سهراب است.
وی در نمایشگاه کتاب امسال، کتاب "در سپهر سپهری" را به جامعه فرهنگی ایران ارائه می‌کند و نیز ترجمه‌ و شرحی از "رساله منطقی-فلسفی" ویتگنشتاین را. متن زیر گفتگوی ایبنا است با سروش دباغ درباره شعر عرفانی سهراب سپهری.

شما فارغ التحصیل فلسفه اخلاق هستید. چه شد که به سپهری علاقه مند شدید؟
کتاب مشتمل است بر مقالات و مصاحبه های من درباره شعر و عرفان سپهری طی 6 سال اخیر. حقیقتش من از زمانی که دانشجوی رشته داروسازی بودم، به سپهری علاقه من شدم؛ به خاطر دارم در اوایل دهه هفتاد با یکی از دوستان عزیزم در دانشکده داروسازی که متأسفانه سال 75 شمسی «دچار آبی دریای بیکران» شد و در دریا غرق شد، مرتب «هشت کتاب» می خواندیم و مطابق با بضاعت و درک آن روزمان با هم گفتگو می کردیم. رفته رفته علاقه من جدی تر شد و آثاری را که درباره شعر و عرفان و نقاشی سپهری منتشر می شد، برای مطالعه می گرفتم. سالها طول کشید تا با جهان سهراب آشنا شوم و کم و بیش دریابم که او از چه منظری به جهان پیرامون می​نگرد. از آنجائی که به عرفان کلاسیک فارسی نیز علاقه زیادی داشتم و در آن باب مطالعه و تأمل می​کردم، رفته رفته پاره​ای قرابت​های تأمل برانگیز را میان اشعار سپهری و آموزه​های عرفانی یافتم. فی المثل مفهوم خدا یا امر متعالی در «هشت کتاب» و نسبت سنجی آن با خدای عرفای کلاسیک مسلمان برایم درس آموز بود. پس از مدتی، بر آن شدم تا تأملاتم درباره «هشت کتاب» را در قالب مقالاتی چند بنویسم.

به نظر شما، بین عرفان سپهری و عرفان عرفای اسلامی، رگه های تشابه بیشتر است یا رگه های تفاوت؟

به نظرم رگه​های تشابه قابل توجهی در این دو عرفان دیده می​شود. سهراب با عرفان شرقی آشنایی عمیقی داشت، به گواهی اشعار «هشت کتاب». جهت مقایسه، فی المثل شما کتاب "ادیان و مکتب​های فلسفی هند" داریوش شایگان را ببینید؛ توضیحات مستوفایی درباره مکاتب فلسفی و عرفانی هند در این اثر محققانه و خواندنی آمده است. رد پای این مفاهیم عرفانی شرقی در اشعار «هشت کتاب» به عیان...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۲۸


انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی برگزار میکند

 

 کلاس داستان نویسی

 

مدرس : استاد جهرمی

 

 تاریخ برگزاری 24 / 2 /1393

 

مکان برگزاری:دانشگاه پیام نور کرج (کلاس روی برد اعلام میشود)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۸


 


خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- نجف دریابندری در عرصه ترجمه مو سفید کرده است. هر یک از آثار شاخصی که دریابندری به سالیان عمر و در طول تجربه اندوزی ارجمند و گرانبارش با دقت و امانتداری به فارسی برگردانده، در نوع خود یگانه است. پاسخ او به پرسش‌های خبرنگار ایبنا اغلب کوتاه بود اما روشن است که برای درک عمق جانمایه تلاش ماندگار او باید دریابندری مترجم را در آثار و نوشته‌هایش دنبال کرد. شمار کتاب های این مترجم به بیش از 40 جلد می رسد. او در ایران نویسندگانی چون کازوئو ایشی گورو، ا.ال.دکتروف را معرفی کرد و آثاری متعددی از ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر، ساموئل بکت، جبران خلیل جبران و داستان‌های چهره‌های درخشان ادبیات جهان را به فارسی برگرداند. گفت و گو با دریابندری درباره نمایشگاه کتاب، ترجمه و ادبیات داستانی است.

هنوز نمایشگاه کتاب برایتان تازگی دارد؟ به نظرتان کسانی که همین حالا از جلو این غرفه ها رد می‌شوند کتاب می‌خوانند؟

برای من نمایشگاه نسبت به سال های گذشته تغییر چندانی نکرده است. به گمانم دختر و پسرهایی که به نمایشگاه می آیند، کتاب هم می‌خرند. اگر در پایان برپایی نمایشگاه کتاب بتوانیم آماری از فروش کتاب به دست آوریم، این حرف را تأیید می کند.

یعنی همه بازدیدکنندگان کتاب می خوانند؟

پس این همه کتاب که در این جا به فروش می رسد برای چیست. اگر ناشران برایشان صرف نمی کرد که این همه هزینه متحمل نمی شدند. به نظرم ناشران مختلف سر فروش کتاب در نمایشگاه با هم رقابت می کنند.

چاپ جیبی «وداع با اسلحه» همینگوی با ترجمه دقیق شما سال 1342 چاپ شده است. شمارگان این رمان در آن دوران که گمان می کنم جمعیت کشور کمتر از 30 میلیون نفربود و شمار باسوادان و تحصیلکردگان هم شاید کمتر از یک چهارم امروز بودند –برای یک چاپ- ینج هزار نسخه ذکر شده. حالا که جمعیت 75 میلیونی و چندین برابر تحصیلکرده و با سواد در مقایسه با آن دوران داریم، چرا تیراژ کتاب به 1000نسخه تنزل کرده است؟

پاسخ این پرسش را من نمی توانم بگویم. کسانی که مسوول این قضایا هستند باید پاسخ دهند.

چرا داستان های ایرانی اغلب به زبان‌های دیگر ترجمه نمی‌شوند؟


من مترجم فارسی ام و کار ترجمه به انگلیسی انجام نمی‌دهم.

علت ترجمه نشدن داستان های ما چیست؟

زبان فارسی قابلیت های گوناگونی دارد. این را که می گویند زبان ما مهجور است قبول ندارم. به نظرم نویسندگان ما هنوز اثری شاهکار خلق نکرده‌اند. اگر چنین اثری نوشته می شدحتماً دیگران هم آن را می دیدند و ترجمه می کردند.

این همه داستان و رمان خلق شده. آثار ساعدی که شاخص آن ها «ترس و لرز» است یا آثار تقی مدرسی، هوشنگ گلشیری و دیگران. به نظر شما قابل ترجمه نیست؟


نویسندگان ما هنوز آن کاری را که باید انجام دهند نکرده‌اند.

چگونه زبان انگلیسی را فراگرفتید؟

می دانید که من در آبادان رندگی می کردم. درست زمانی که انگلیسی‌ها در آن جا حضور داشتند. آبادان شهری فرهنگی بود و خیلی ها در آن جا به زبان انگلیسی سخن می گفتند. امروز نمی دانم در آبادان چه می گذرد و چه شکلی پیدا کرده، اما من از آن زمان انگلیسی را فرا گرفتم و بعدها ترجمه آثار نویسندگان بزرگ را آغاز کردم.

در مقدمه رمان «بازمانده روز» اثر کازوئو ایشی گورو نوشته اید که «من سعی کرده ام لحن خدمتکارانه خدمتکار سرای «دارلینکتن» را به فارسی برگردانم» چطور لحن دشوار نویسنده را در زبان انگلیسی تشخیص می دهید؟

من سال ها از زمانی که آبادان بودم کتاب خوانده‌ام. این کار برایم به یک باره رخ نداد. خیلی مطالعه می کردم.

چند وقت پیش شماره ای از مجله «سخن» را دیدم که در آن داستانی درخشان به قلم شما منتشر شده بود. داستان به تجربه مستقیم شما از زندانی شدن در دوران پس از کودتای 28 مرداد بازمی گشت. چرا داستان نویسی را دنبال نکردید؟

آدم همیشه در زندگی‌اش کارهایی می کند که دیگر پی‌اش را نمی گیرد و دنبال نمی‌کند. نوشتن داستان هم از آن نمونه کارهایی بود که در مقطعی برایم اهمیت داشت، اما با گذر زمان روی ترجمه تمرکز کردم.

در این سال ها حتی داستانی برای آرامش خاطر خودتان هم ننوشته‌اید؟


اگر بگویم نه شاید باورتا نشود. حتی یک کلمه!

ترجمه جدیدی در دست دارید؟

هنوز کاری دست نگرفته‌ام، اما قصد ندارم  دیگر کار نکنم. هنوز می خواهم ترجمه کنم و آثار درخشان را به فارسی برگردانم.

چند سال پیش در مصاحبه ای قویا گفتید «بوف کور» صداق هدایت یک پنیر گندیده فرانسوی است. در آن زمان حتی کسانی که برای هدایت سینه چاک می دادند، نتوانستند پاسخی به شما بدهند.

(دریابندری می خندد) چه خوب یادتان هست. این موضوع مربوط به سال ها پیش می شود. اگر موافقان او نتوانستند پاسخی بدهند، باید این موضوع را از خود آنها بپرسید.

از میان نویسندگان و مترجمانی که نسلی از شما بزرگ تر بودند، با چه کسانی ارتباط ادبی داشتید؟


من اخلاقی دارم که کار خودم را می کنم. کمتر به دیدن این دوست و آن آشنا می روم. معتقدم مترجم و نویسنده باید در خلوت خودش خلاق باشد و بدرخشد.

به هر حال با ابراهیم گلستان که دوست بودید؟

بله، با او ارتباط داشتم... اما شاید حدود هشت سالی می شود که از او هم هیچ خبری ندارم.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۰۰


نواده لئو تولستوی از خاطرات پدر و پدربزرگ می گوید


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران مهمترین نکات مطرح در سخنرانی ولادیمیر تولستوی، نواده لئو تولستوی را به شرح زیر می خوانید:

* هر آدمی دارای پدربزرگ است؛ یعنی پدر پدرش. وقتی خیلی کوچک بودم، روی پای پدربزرگم می نشستم، به همین دلیل اسم او را روی من گذاشتند. پدربزرگم همان بچه ای است که وقتی کوچک بود روی پای تولستوی اصلی می نشسته است. وقتی پلاکاردی را که برای این برنامه آماده کرده اند، دیدم، خیلی متعجب شدم چون احتمالا فکر کرده اند، صاحب این تصویر تولستوی نویسنده است ولی این پسرش، ایلیا تولستوی است. او در حقیقیت، بسیار شبیه به تولستوی اصلی بود و اشتباه گرفتنش با تولستوی بزرگ، امری عادی است و برای هر کسی پیش می آید.

* غیرممکن است که کسی تولستوی ها را با هم اشتباه نگیرد چون تعدادشان خیلی زیاد است. تولستوی اصلی خودش 13 بچه داشت و پسرش 8 بچه. من خودم 4 فرزند دارم و تقریبا 20 سال رئیس موزه تولستوی در منطقه یاسنایاپالیانا بودم؛ یعنی همان زادگاه تولستوی.

* معمولا برای نویسندگان بزرگ، خیلی کم پیش می آید که این میزان اثر را از خود به جا بگذارند. تا امروز که من با شما صحبت می کنم، تخت خواب یا کاناپه ای که تولستوی اصلی روی آن متولد شده، محفوظ مانده است. این کاناپه را با چرمی مشکی پوشانده اند. این تخت تبدیل به یادگاری خاندان تولستوی شده است چون 3 برادر و خواهرش هم روی این تخت به دنیا آمده اند. تقریبا همه فرزندان تولستوی روی این کاناپه به دنیا آمده اند؛ حتی نوه هایش.

* دختر بزرگ تولستوی، خیلی دیر ازدواج کرد. چون تولستوی هیچ مردی را لایق دخترش نمی دید. مردان زیادی بودند که قابل و مهم بودند و خواهان ازدواج با دیتانا، اما تولستوی هیچ کدام را قبول نمی کرد. تا این که سن دیتانا به 36 رسید و روزی مقابل پدرش ایستاد و گفت: هر فکری می خواهی بکنی، بکن! ولی من می خواهم ازدواج کنم. تولستوی هم نمی توانست با او مخالفت کند چون طرفی که به خواستگاری آمده بود، 49 سالش بود و 6 فرزند داشت. دختر تولستوی بعد از ازدواج 6 مرتبه، باردار شد ولی هر 6 مرتبه بچه ها، به دنیا نیامدند. این واقعا یک تراژدی بود. دختر تولستوی و شوهرش در منطقه ای دور از یاسنایاپالیانا زندگی می کردند. مادر دختر به او گفت به یاسنایاپالیانا بیا و بچه ات را روی کاناپه خانوادگی به دنیا بیاور که معجزه می کند. دیتانا هم به یاسنایاپالیانا آمد و واقعا معجزه رخ داد چون بالاخره بچه اش روی آن تخت خانوادگی به دنیا آمد. من از این کاناپه به خاطر نسلمان تشکر می کنم.

* تولستوی بزرگ در 7 یا 8 اثر خود، اسم این تخت یا کاناپه را آورده و در «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» نیز چندین صفحه درباره اش نوشته است. تولستوی خیلی شانس آورد چون همه نوشته هایش تا امروز در یک گاوصندوق در مسکو نگه داری شده است و تمام کتابخانه و کتاب های خارجی اش نیز دست نخوره باقی مانده است. او 29 هزار جلد کتاب به 39 زبان دنیا دارد و زمانی که کتاب می خوانده، توضیحات و خلاصه ها را در کنار متن یادداشت می کرده است. این حاشیه نویسی ها هنوز هم موجود است. از میزی که تولستوی آثارش را روی آن می نوشته نیز به خوبی حراست شده است. این میز از پدرش به او رسیده بوده و هرکجا که می رفته و می خواسته کار کند، آن را با خود منتقل می کرده، چون منطقه یاسنایاپالیانا بسیار بزرگ بوده است.

* بعد از مرگ، او را به یاسنایاپالیانا آوردند البته محل دفتش در یک محوطه جنگی است. با توجه به این که تولستوی کلیسا را قبول نداشت، وصیت کرد تا بالای قبرش صلیب نگذارند. نه تنها صلیب، بلکه روی قبرش هیچ چیز، حتی یک سنگ یا مجسمه هم نیست. یعنی قبر او مانند خاک جنگل است و روی آن سبزه های جنگلی روییده است. فقط یک نرده کوچک در محوطه قبر وجود دارد که مردم می دانند نباید از آن جلوتر بروند. هیچ نوشته یا تابلویی که نشان دهنده قبر تولستوی باشد، وجود ندارد ولی مردم جهان می دانند که آن جا محل دفن تولستوی است. این موضوع اتفاقی نیست و تولستوی درباره محل دفنش وصیت کرده بود. این جای دفن، همان جایی است که در کودکی با برادرها و خواهرهایش بازی می کرده است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۴۴


متون کلاسیک نیازمند بازآفرینی از منظر اسطوره شناسی معاصر است/ 95 درصد پژوهش‌ها بازتولیدند 


نشست «ضرورت بازتولید متون کهن ادب فارسی در دوران معاصر» عصر امروز در سرای اهل قلم نمایشگاه کتاب تهران با حضور مهدیه الهی قمشه‌ای، حمیدرضا نویدی‌مهر و محمدرضا یوسفی برگزار شد. یوسفی، نویسنده کودک و نوجوان در این نشست گفت: موضوع بحث من ارزشی نیست و اهمیت را به اسمترار می‌دهم. اگر ما سراغ متون کهن خودمان نرویم، کشورهای دیگر این کار را انجام می‌دهند. چنانچه به تازگی در ژاپن و چین می‌بینیم آن‌ها بر اساس شاهنامه برای بچه‌هایشان سریال می‌سازند یا کوئلیو نکیمیاگر» را با رویکر به آثار مولانا می‌نویسد.

نویسنده کتاب «اگر بچه رستم بودم» افزود: پژوهشگران در عرصه متون کهن نباید خود را در بستر تکراری نگاه تطبیقی به دام بیندازند. همه کدهایی که از روی «الیاد و ادیسه» هومر ساخته شده بر اساس نگاه اسطوره شناسی مدرن خلق شده و به همین جهت بازآفرینی آن‌ها از متون کلاسیکشان ماندگار است. درست مانند همان کاری که فردوسی در عصر خود انجام داد. فردوسی سراغ داستان‌های پهلوانی رفت چرا که علاقه شخصی و ذوق ادبی‌اش را به درستی دریافت.

این نویسنده ادامه داد: هر نویسنده‌ای سبکی دارد. مهم این است که او به عنوان یک هنرمند قریحه خودش را تشخیص دهد. یکی از داستان‌های واقعی و رئال خوشش می‌آید و دیگری از داستان‌های سورئال. فردوسی هم به توصیه یکی از دوستانش که او نیز می‌دانست فردوسی با داستان‌های پهلوانی انس و الفت بیشتری دارد، به خلق داستان‌های پهلوانی پرداخت.

صاحب کتاب «شازده کرگدن» اضافه کرد: هر چه به معنای حرفه‌ای با یکی از متون(مشخصاً شاهنامه یا تاریخ بیهقی) بیشتر آشنا شویم، نظریه یونگ و مبحث کهن الگوهای او را می‌توانیم به عنوان کلید ورود به این متون به عاریه بگیریم و قبول کنیم انسان‌ها به شکل ژنتیک کهن الگوهای خود را دوست دارند و آن‌ها را باور می‌کنند. پس هر ملتی به بازآفرینی کهن الگوهای خود نیاز دارد و علاقه‌مند به شنیدن آن‌هاست.

ادب کهن فارسی درسی اخلاق و مبتنی بر قران است
مهدیه الهی قمشه‌ای در این نشست با اشاره به این‌که ادبیات کهن فارسی، فضیلت اخلاق، برگرفته از قرآن و درس زندگی است، گفت: من روی آثار مولانا کار کرده‌ام. او در دفتر اول مثنوی می‌گوید: «گر خدا خواهد نگفتند از بطر/پس خدا بنمودشان عجز بشر» و این نگاه در جای جای آثار او دیده می‌شود. کلام شاعر کلام الهی است و شاعران به دنبال سخنان حقیقی انبیا بوده‌اند. نظامی به این مفهوم اشارتی دقیق‌تر دارد و می‌سراید: «نگهداریم چراغی را به چندین اوستادی/چراغی را در این طوفان بادی».

وی گفت: ادبیات ما جنبه وحدت دارد و زیربنایش اخلاق است. پشتوانه داستان‌های ما ایمان به خداست. ادبیات عرفانی ما سرشار از یاد خدا، خیال خدا و به قول سعدی سلام خداست. آنچه جامعه به آن نیاز دارد در جامعه خواهد ماند.

95 درصد پژوهش‌ها بازتولیدند
یوسفی به اشاره به این موضوع که در نمایشگاه کتاب تهران 95 درصد داستان‌هایی که بر اساس متون کهن نوشته می‌شوند، بازتولدند، گفت: بازآفرینی در عرصه متون کهن دشوار است. برخی از نویسندگان ساختار اصلی داستان‌ها تغییر نمی‌دهند. عنصری به نام «دیدگاه» در داستان وجود دارد که اگر نویسنده آن را تغییر دهد کارش در حوزه باآفرینی تعریف می‌شود. نویسنده در این سبک ساختار داستان را رها می‌کند و صرفاً از تم داستان الهام می‌گیرد. نمونه این نوع کار «سمفونی مردگان» اثر عباس معروفی است که نویسنده از داستان هابیل و قابیل الهام گرفته است.

نویسنده کتاب «نامه‌هایی به آقا غوله» توضیح داد: بسیاری از اشخاص علاقه‌مند به ادبیات کار بازآفرینی را برمی گزینند. «نامه خسروان» نخستین متن ساده شده از شاهنامه بود که در عهد قاجار با شمارگان هزار نسخه با چاپ رسید و هنوز هم در کتابخانه‌ها وجود دارد. از آن زمان تا کنون 6هزار ساده نویسی از شاهنامه فردوسی داشته‌ایم.

حمیدرضا نویدی‌مهر در آخر این نشست گفت: بازنویسی متون کهن به دهه 30 بازمی‌گردد. احسان یارشاطر، مهدی آذریزدی و چند تن دیگر این کار را شروع کردند.

نشست «ضرورت بازتولید متون کهن ادب فارسی در دوران معاصر» عصر امروز 15 اردیبهشت ماه در سرای اهل قلم بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد.

 

منبع خبرگزاری کتاب ایران


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۳۳


انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی برگزار میکند

 

 کلاس داستان نویسی

 

مدرس : استاد جهرمی

 

 تاریخ برگزاری : از 17 اردیبهشت هر چهار شنبه ساعت 11 تا 1 

 

مکان برگزاری:دانشگاه پیام نور (کلاس روی برد اعلام میشود)

 

دانشجویان سایر رشته ها جهت ثبت نام با شماره ی  09198663469  تماس حاصل نمایند

 

ظرفیت کلاس محدود است


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۸


 


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از سی ان ان، آمارها نشان می‌دهد با وجود کاهش بودجه و بازنگری در خدمات کتابخانه‌ها و حضور پرنفوذ اینترنت، این مکان‌ها همچنان یکی از باثبات‌ترین نهادها در جوامع امروزی باقی مانده‌اند. استفاده از کتابخانه‌های عمومی در طول 10 سال گذشته در ایالات متحده رو به افزایش گذاشته و بر اساس آمارهای موسسه موزه و سرویس‌های کتابخانه‌ای آمریکا، گردش کتاب در کتابخانه‌های این کشور، فقط در سال گذشته 2.46 میلیارد جلد بوده است.

برخی کتابخانه‌ها، کاربران بیشتری دارند و بعضی که محبوب‌ترند، هزاران یا حتی میلیون ها کاربر را به سمت خود جذب کرده‌اند؛ به عنوان مثال، هر ساله بیش از 10 میلیون کاربر از سرویس‌های کتابخانه عمومی سیاتل استفاده می‌کنند. آندرا ادیسون، سخنگوی این کتابخانه می گوید: کتابخانه مرکزی این شهر، یکی از ساختمان‌های مدرن و زیبای سیاتل است که مردم از بودنش به وجد می آیند.

کتابخانه های کوچک هم مهمند!
بر اساس یافته‌های مرکز تحقیقات پیو، آمریکایی‌ها به شدت به نقش کتابخانه ها در جوامع خود اهمیت می دهند. در واقع 94 درصد از کسانی که در نظر سنجی این موسسه در سال 2013 شرکت کردند، اعتقاد داشتند که کتابخانه‌های عمومی سبب بهبود کیفیت زندگی در جامعه می‌شوند.

اما در سال 2007به دلایل متعدد، از جمله کمبود بودجه بسیاری از کتابخانه‌های کوچک محلی در ایالات‌های مختلف آمریکا بسته شد. با این حال مردم محلی، با جمع آوری کمک‌های انسان دوستانه، خود اقدام به بازگشایی کتابخانه‌های محلی‌شان کردند. این مساله نشان می‌دهد که کتابخانه‌های کوچک محلی هم هنوز برای مردم مهم هستند.

کتابخانه‌ها، بازتاب دهنده خود واقعی ما هستند
رابرت داوسون، کسی که 18 سال گذشته خود را صرف عکاسی از کتابخانه‌های ایالات متحده و مصاحبه با کارمندان و کاربران آنها کرده، معتقد است مردم به سمت کتابخانه‌ها جذب می‌شوند زیرا آنها بخش مهمی از اکو سیستم جامعه هستند. او می گوید: در اغلب موارد کتابخانه‌های همه چیز را درباره یک جامعه برملا می‌کنند. هنگامی که از دلتای روی «می‌سی‌سی‌پی» می‌گذشتم با کتابخانه‌ای بسته مواجه شدم، بسیار تاسف آور است که آن منطقه یکی از فقیرترین مناطقی بود که تا کنون از آنها بازدید کرده بودم. من کتابدار نیستم اما 18 سال از عمر خود را صرف این موضوع کرده‌ام، بنابراین خیلی چیزها درباره‌اش فهمیده‌ام. کتابخانه‌ها به طرز شگفتی آنچه هستیم و آنچه را با دیگران به اشتراک می گذاریم بازتاب می‌دهند.

باربارا نورسته، رئیس انجمن کتابخانه‌های ایالات متحده نیز می‌گوید: کتابخانه‌ها محیط‌های بسیار پویایی هستند. آنها نه تنها اطلاعات را به مراجعه کنندگان ارائه می‌دهند، بلکه منابع و فرصت‌هایی برای معاشرت و اجتماعی شدن ایجاد می کنند. برخی کتابخانه ها در این مورد نقش پررنگ‌تری ایفا می‌کنند. برنامه‌هایی مثل «یک کتاب، یک شیکاگو» در کتابخانه عمومی شیکاگو، (One Book, One Chicago)، و یکی از طرح های ابتکاری کتابخانه عمومی سیاتل، با هدف جلب مشارکت جامعه مجازی برای انتخاب ماهیانه کتاب‌ها، در همین راستا اجرا شده‌اند.

برخی دیگر از کتابخانه‌ها نام خود را به عنوان مکان‌هایی جا انداخته‌اند که مردم می‌توانند احساساتشان را در آنجا کشف کنند. برنامه‌هایی مانند «در کتابخانه پیدا شو» (Geek The Library)، که بخشی از برنامه OCLC در مشارکت با کتابخانه‌ها بود، به انسان‌های منزوی کمک می‌کند خود را بهتر بشناسند. این برنامه با این ایده اجرا شد که هر کس، احساسات و حرف‌های پنهان کرده‌ای برای خود دارد؛ در این برنامه کتابخانه به شما در کشف این احساسات و حرف‌های خاص پنهان شده کمک می‌شود. داوسون که 18 سال از عمرش را صرف مستندسازی از کتابخانه‌ها کرده، معتقد است این برنامه در بازگرداندن بسیاری از افراد منزوی به جامعه، بسیار موفق عمل کرده است.

وی می‌گوید: در سانفرانسیسکو، برخی کتابخانه‌ها، مددکاران اجتماعی دارند که به بی‌خانمان‌ها خدمت می‌کنند. در واقع این کتابخانه‌ها تبدیل به پناهگاه امنی برای آنها شده‌اند.

سه دلیل محبوبیت کتابخانه​ها
اولاف اینبراوت، سرکتابدار و مدیر بخش خدمات کاربران و مشاور برنامه‌ریزی و ساخت ساز کتابخانه دانشگاه هامبورگ در آلمان می‌گوید: کتابخانه‌ها به سه دلیل اصلی همچنان در میان مردم محبوبند؛ آنها مراکز مهم اطلاعتند، مکانی هستند که افراد جامعه را دور هم جمع می‌کنند و محیطی برای همکاری برای ارتقای یادگیری فراهم می‌آورند.

علاوه براین کتابخانه احساس راحتی و آرامش به کاربران خود می‌دهند. کتابخانه‌ها بیش از هر مکان عمومی دیگری، گرم و نرم و راحت و مناسب برای معاشرت و برقراری ارتباط هستند. در واقع کتابخانه‌ها شخصیت خاص خودشان را دارند که آنها را تبدیل به اتاق نشیمن جامعه کرده است.

داوسون معتقد است بخش از علاقه مردم به کتابخانه‌ها از روی دلایل غیر منطقی و عجیب غریب اما خوب است. وی شیفتگی مردم نسبت به کتابخانه‌ها را به دوران کودکی‌شان نسبت می‌دهد. در این میان رابطه‌ای عاطفی و منحصر به فرد وجود دارد. بسیاری از کودکان کتابخانه‌ها را با پدر مادرشان در سال‌های اول زندگی کشف کرده‌اند. انسان‌ها معمولا تجربیات مثبت و دلنشینی در محیط کتابخانه‌ها داشته‌اند و به همین دلیل همچنان به آنها گرایش دارند.

اما ادیسون در نهایت معتقد است جذاب‌ترین عنصر کتابخانه‌ها، رایگان بودن آنهاست! کجا را می توانید پیدا کنید که این همه خدمت را  رایگان برای شما انجام دهد؟ شما می‌توانید با ظاهری بسیار معمولی و اندکی فقیرانه به کتابخانه بروید و مطمئن باشید که مورد استقبال قرار خواهید گرفت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۴



هفتاد و چهارمین سالروز تولد رادیو مبارک

رادیولوژی

بنده دقت کرده‌ام بر رادیو
تا ببینم چیست آخر رادیو

هست معمولا مکعب مستطیل
نیست معمولا مدور رادیو

نیست یک چیز محدب رادیو
نیست یک چیز مقعر رادیو

هست یک اعجوبه‌ی پر سر صدا
گوش را گاهی کند کر رادیو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۵۶