انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی

دانشگاه پیام نور کرج

انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی

دانشگاه پیام نور کرج

انجمن  علمی زبان و ادبیات فارسی

با سلام
به وبلاگ انجمن علمی ادبیات و زبان فارسی دانشگاه پیام نور کرج خوش آمدید.

اولین نمایشگاه "حرکت "در دانشگاه پیام نور مرکزی کرج برگزار شد این نمایشگاه روز 15 و 16 اردیبهشت سال 94 در این دانشگاه برگزار شد .


در این نمایشگاه غرفه های علمی از رشته های مختلف از جمله ریاضی ، فیزیک ، شیمی .روانشناسی و دیگر رشته ها در سطح استانی با حضور رأسا و معاونین دانشگاه های استان و اساتید و دانشجویان برگزار گردید .

 در این نمایشگاه غرفه ی تخصصی توسط اساتید و دانشجویان رشته ادبیات وجود داشت که از جمله فعالیت های آنها معرفی آثار چاپ شده و در دست انتشار بعضی از اساتید و دانشجویان این رشته و همچنین پخش بروشور ها و مقالات ادبی و شاهنامه خوانی در مراسم بود .

در مراسم افتتاحیه و اختتامیه از اساتیدبرجسته دانشگاه و همچنین دانشجویان غرفه دار با ارائه یک لوح تقدیر و گواهی نمایشگاه حرکت توسط رئسا و معاونین دانشگاه های استان تقدیر شد .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۵۲

با سلام خدمت دانشجویان محترم رشته ی ادبیات از

 روز یکشنبه تاریخ 93/1/30   هر هفته یکشنبه ها

 ساعت 10 الی 12 صبح کلاس های تمرینی خوانش

  (رو خوانی ) نثر و نظم در دانشگاه برگزار میگردد لذا

از همه ی دانشجویان علاقمندان رشته ی ادبیات دانشگاه پیام نور

مرکزی کرج دعوت به عمل می آوریم که در این کلاسها شرکت

نمایید.

                                                                       با تشکر

موضوع مطالعه جلسه آینده مثنوی1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۷

ای گل! تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟       

جز سر زنش و بدسری خار چه دیدی؟


ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو      

جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟


رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت    

غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

**************

زنده یاد پروین اعتصامی

روحش شاد

به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی

ببین ز جور تو، ما را چه زخمها به تن است

همیشه کار تو، سوراخ کردن دلهاست

هماره فکر تو، بر پهلوئی فرو شدن است

بگفت، گر ره و رفتار من نداری دوست

برو بگوی بدرزی که رهنمای من است

وگر نه، بی‌سبب از دست من چه مینالی

ندیده زحمت سوزن، کدام پیرهن است

اگر به خار و خسی فتنه‌ای رسد در دشت

گناه داس و تبر نیست، جرم خارکن است

ز من چگونه ترا پاره گشت پهلو و دل

خود آگهی، که مرا پیشه پاره دوختن است

چه رنجها که برم بهر خرقه دوختنی

چه وصله‌ها که ز من بر لحاف پیرزن است

بدان هوس که تن این و آن بیارایم

مرا وظیفهٔ دیرینه، ساده زیستن است

ز در شکستن و خم گشتنم نیاید عار

چرا که عادت من، با زمانه ساختن است

شعار من، ز بس آزادگی و نیکدلی

بقدر خلق فزودن، ز خویش کاستن است

همیشه دوختنم کار و خویش عریانم

بغیر من، که تهی از خیال خویشتن است

یکی نباخته، ای دوست، دیگری نبرد

جهان و کار جهان، همچو نرد باختن است

بباید آنکه شود بزم زندگی روشن

نصیب شمع، مپرس از چه روی سوختن است

هر آن قماش، که از سوزنی جفا نکشد

عبث در آرزوی همنشینی بدن است

میان صورت و معنی، بسی تفاوتهاست

فرشته را، بتصور مگوی اهرمن است

هزار نکته ز باران و برف میگوید

شکوفه‌ای که به فصل بهار، در چمن است

هم از تحمل گرما و قرنها سختی است

اگر گهر به بدخش و عقیق در یمن است

   کودکی کوزه‌ای شکست و گریست                         که  مرا  پای  خانه رفتن نیست   

        چه    کنم ،   اوستاد   اگر   پرسد                         کوزهٔ آب  ازوست، از من نیست

        زین شکسته شدن، دلم  بشکست                         کار  ایام ،  جز  شکستن  نیست

        چه  کنم  ،  گر  طلب   کند  تاوان                         خجلت و شرم، کم ز مردن نیست

**********************************

محتسب، مستی  به ره  دید و  گریبانش  گرفت         مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی         گفت :  جرم  راه  رفتن   نیست ،   ره   هموار  نیست

گفت:  میباید   تو   را   تا   خانهٔ   قاضی   برم         گفت :  رو  صبح  آی ، قاضی  نیمه‌ شب  بیدار  نیست

گفت: نزدیک است  والی را سرای، آنجا شویم         گفت :  والی    از    کجا   در    خانهٔ    خمار   نیست

گفت: تا  داروغه  را گوئیم ،  در مسجد بخواب         گفت :   مسجد     خوابگاه    مردم    بدکار     نیست

گفت: دیناری  بده  پنهان   و  خود  را  وارهان         گفت :   کار  شرع  ،   کار  درهم   و   دینار   نیست

گفت: از  بهر غرامت ،  جامه‌ات   بیرون  کنم          گفت :  پوسیدست ،  جز  نقشی  ز پود  و تار  نیست

گفت: آگه  نیستی   کز  سر   در  افتادت   کلاه          گفت :  در  سر عقل  باید  ،  بی  کلاهی  عار  نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی        گفت :  ای  بیهوده‌گو ،  حرف  کم  و   بسیار   نیست

گفت: باید  حد  زند  هشیار   مردم ،  مست  را          گفت :  هشیاری  بیار ،  اینجا   کسی  هشیار  نیست

محتسب، مستی  به ره  دید و  گریبانش  گرفت         مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی         گفت :  جرم  راه  رفتن   نیست ،   ره   هموار  نیست

گفت:  میباید   تو   را   تا   خانهٔ   قاضی   برم         گفت :  رو  صبح  آی ، قاضی  نیمه‌ شب  بیدار  نیست

گفت: نزدیک است  والی را سرای، آنجا شویم         گفت :  والی    از    کجا   در    خانهٔ    خمار   نیست

گفت: تا  داروغه  را گوئیم ،  در مسجد بخواب         گفت :   مسجد     خوابگاه    مردم    بدکار     نیست

گفت: دیناری  بده  پنهان   و  خود  را  وارهان         گفت :   کار  شرع  ،   کار  درهم   و   دینار   نیست

گفت: از  بهر غرامت ،  جامه‌ات   بیرون  کنم          گفت :  پوسیدست ،  جز  نقشی  ز پود  و تار  نیست

گفت: آگه  نیستی   کز  سر   در  افتادت   کلاه          گفت :  در  سر عقل  باید  ،  بی  کلاهی  عار  نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی        گفت :  ای  بیهوده‌گو ،  حرف  کم  و   بسیار   نیست

گفت: باید  حد  زند  هشیار   مردم ،  مست  را          گفت :  هشیاری  بیار ،  اینجا   کسی  هشیار  نیست

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۹

زندگینامه سید جمال الدین اسد آبادی
در شهر اسد آباد همدان در محله با سابقه((امامزاده احمد))مردمانی نجیب از سادات حسینی زندگی می گذرانند و پاکمردی از تبار پیامبر صلی اللهعلیه و آله راهبری آنان را بر عهده دارد. سید صفدر عالمی پرهیزگار و دانشمندی پارساست که ساکنان کوچه سیدان ، سالاری آن بزرگوار را پذیرفته و دل به فرمانش سپردهاند.([1])
وی از نوادگان امام سجاد علیه السلام است وخاندانش از سال 673 ق در محله((سیدان))اسد آباد همدان جای گرفته اند. اغلب آنان از اهل علم ومقتدای مردم و قاضی دیار خود بودند و از میانشان خوشنویسان معروفی چون((میرزکی))(برادر سید صفدر)برخاسته اند. این دودمان در میان مردم اسد آباد به طایفه شیخ الاسلامی معروف بوده وهستند. مردم اسد آباد برای سید صفدر و نیاکان وی احترام خاصی قائل بودند بخصوص ‍اینکه سلسله کرامات و سجایای برجسته ای داشته اند.([2])
سید صفدر وهمسرش (سکینه بیگم ) از یک ریشه و اصل بودند. نیای بزرگوار آن دو،((میر اصیل الدین))فرزند((میر زین الدین حسینی))دو پسربه نامهای((میر رضی الدین))و((میر شرف الدین))داشت که سکینه بیگم دختر میر شرف الدین بود. او زنی باسواد و آشنا به قرآن بود که همچون شوی خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتیبرخوردار گشته ، پیوسته در رونق کانون گرم زندگی می کوشید .
آری ، سید جمال الدیندر ماه شعبان 1254 ق . (آبان 1217 ش ) در چنین فضای پاک معنوی پا به عرصه وجودنهاد.([3])
پرورش مروارید
نبوغ ذاتی ، هوش سرشار و فراست قوی سید جمال وی را از همان دوران کودکی در پی تجزیه و تحلیل محتوای داستانها به آفاقی دیگر سوق می داد از همان ایامکودکی به فکر چاره و علاج دردها و رنجها می پرداخت . سید جمال الدین با اینکه کودکبود بازی هایش بزرگمنشانه می نمود و در رفتار، گفتار و کردارش آثار بزرگی و کمالهویدا بود.((حیرت افزاتر اینکه بازی های بچه گانه اشاکثر، تهیه سفر روم و مصر و هند و افغان و فرنگستان بوده ، زاد راحله خود را براسبهای چوبی بسته ، خود و یکی دو نفر از اطفال را منتخب می کرده ... با پدر و مادرو همشیره های خود وداع می کرده است که باید به هند و مصر و روم و افغان و... بروم.ایشان به زبان کودکانه با او همساز می شدند و او هم نویدهایی چند از مسافرت خود به پدر و مادرش ‍ شرح می داد.)

 

تحصیلات
سید از پنج سالگی در نزد پدر و مادر آموزش قرآن را آغاز کرد و مقدماتعربی را طی سالهای اول تحصیل بخوبی فرا گرفت .
در همین ایام به موجب اختلافاتموجود میان قبایل آن دیار و همچنین تنگ نظری بعضی و نیز در پی وسعت بخشیدن بهدانسته های خود، زادگاه خویش را ترک می گوید و در سال 1264 ق . به همراه پدرش((سید صفدر))وارد شهر قزوین میشود و چهار سال در آنجا ماندگار می گردد.([5])وی با پشتکار وجدیت در حوز علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و علوم و فنون مختلف را با اشتیاقیاد گرفت و در ادبیات عرب ، منطق ، فقه و اصول سر آمد همدرسان خود شد .

با بهره جوییاز سرعت انتقال و توان استنتاج خارق العاده با خواندن یک کتاب در رشته ای از علوم ،سایر کتب همان رشته را خود می خواند یا به دیگران درس می داد. او احساس ‍ خستگی درتحصیل را با تفکر در آفاق و انفس می گذراند و بیهوده اوقاتش ‍ را از دست نمی داد.روزی پدر برای سرکشی به فرزند به قزوین می رود. در آن موقع شمال ایران در چنگال((وبا))گرفتار آمده سیدصفدر می گوید: دیدم پسرم مشغول مشاهده قلب و اعضا و جوارح مردگانی است که به مرضوبا درگذشته اند. به او گفتم : مردم همه از وبا می گریزند، تو چگونه خود را بهمردگان مشغول می داری ؟ جواب داد: می خواهم بدانم که این مرض در اعضا و جوارح انسان چه تاثیر دارد .

آثار:
1. القضا و القدر
2. اسلام و علم
3. تتمه البیان فی تاریخ الافغان
4. نیجریه یا ناتورالیسم
5. الوحده الاسلامیه
6. الواردات فی سر التجلیات
 

7. مقالات جمالیه

از مهمترین فعالیتهای سید در قلب اروپا، می توان به شرح زیر نام برد :
1.راه اندازی مجلیه معروف((عروه الوثقی))که با مقاله هایپر شور و مستدل آن ، دست پلید استعمار انگلیس را برای مردم ، سیاستمداران روشنفکرانغافل باز نمود و دشمنان جهان اسلام را بشدت به محاکمه کشید و سرانجام دولت فرانسهبه فشار و اصرار انگلیس حکم به تعطیل این مجله داد.([19])
2.دیدار وی با((ارنست رنان))حکیم و مورخمشهور فرانسوی . در این ملاقات بحثهای فلسفی درباره((علم و اسلام و حقیقت قرآن))انجام پذیرفت که رنان به درستی فرهنگ اسلامی آگاه شد و از بسیاری از عقاید خوددرباره اسلام و قرآن که بر خلاف تمدن و عمران می دانست دست برداشت. ([20])
3.گفتگوهای سید با رجال انگلیس که در صددبودند تا با هیات تحریریه روزنامه((عروه الوثقی))تفاهم پیدا کنند و او نیز نماینده اش (شیخ محمد عبده ) رادر این خصوص به لندن فرستاد.([21])و همچنیندیدارهای وی با((چرچیل))،((سردروندولف))و((ل رد سالیسبری))در مورد حلمساءله سودان . در این دیدار رهبران سیاسی انگلستان پس از تعریف و تمجید از وی ،پادشاهی کشور سودان را به سید پیشنهاد کردند. او بر آشفت و گفت:

این تکلیف بسی شگفت انگیز است و این کارها دلیل نادانی درامور سیاسی شماست . حضرت لرد اجازه دهید که از شما سوالی نمایم . آیا سودان را مالک شده اید که می خواهید مرا پادشاه آن کنید؟! مصر از آن مصریان و سودان هم چزءجدانشدنی آن است.))

غروب آفتاب
وی در نیمه اول شعبان همان سال وارد بصر شد. از آنجا نامه ای بسیارمهم و سرنوشت ساز به آیت الله میرزاش شیرازی نوشت . آنگاه از عراق به سوی لندن حرکتکرد و در آنجا با شدت بیشتری اوضاع نا هنجار دربار ایران را در روزنامه های اروپایی افشا نمود و خطر استبداد داخلی و استعمار خارجی را بر ملل مشرق زمین توضیح داد .

همچنین نامه هایی با سران قبایل و علمای برجسته عالم اسلام ، از جمله نامه ای بهعلمای بزرگ ایران تحت عنوان((حمله القرآن))ارسال داشت و از خیانتها و بی لیاقتی ناصر الدین شاه دراداره کشور پرده برداشت . او با ایجاد نشریه ای موسوم به((ضیاء الخافقین))، که اولینشماره آن در ماه رجب 1309 ق انتشار یافت ، به فعالیتهای افشاگرانه خود شعاع بیشتریبخشید تا اینکه دولت بریتانیا احساس خطر کرد و مانع از ادامه انتشار آن شد و خودسید را نیز بشدت در تنگنا قرار داد.([25])
در این هنگامنامه((سلطان عبدالحمید))توسط((رستم پاشا))سفیرعثمانی در لندن مبنی بر دعوت سید جمال الدین به((آستانه))به منظور اصلاحاتسیاسی در کشور و حکومت عثمانی به دست وی رسید. از طرفی هم چون سید از مدتها پیش بهفکر ایجاد تقویت((جبهه متحد اسلامی در مقابل استعمارغرب بریتانیا بود، به این دعوت پاسخ مساعد داد. او با آرمانی بزرگ در سال 1310 قوارد مرکز خلافت اسلامی شد تا با تاءسیس جبهه واحد اسلامی عزت و شوکت از دست رفتهمسلمانان جهان را به آنان بازگرداند. حدود چهار سال برای تحقیق این هدف مقدس سرمایهگذاری کرد و نامه های بسیاری به شخصیت های سیاسی ، مذهبی و فرهنگی جهان اسلام نوشتو آنها نیز استقبال خوبی از این حرکت انقلابی به عمل آوردند.
از این سوی ، سلطانعبالحمید هم به خیال اینکه فردا خلیفه مقتدر عالم اسلام خواهد شد با سید جمال الدینهمکاری می کرد. ولی هنگامی که احساس کرد تخت و تاج وی نیز باید فدای این آرمان بزرگبشود به بهانه های گوناگون مخالفت و کار شکنیها را شروع کرد. او راه چاره را در آندید که باید کار سید را یکسره کند و با یک ترفند شیطانی((مسمومیت))آن دانشمند سلحشوررا به شهادت برساند. سرانجام این نقشه شوم در مورد سید جمال الدین عملی گردید و اودر سال 1314 ق به دیدار محبوب خویش شتافت.
پیکر پاک سید با شور و احترام مردمدر قبرستان((شیخ لر مزاری))در شهر بندری استانبول به خاک سپرده شده.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۲۲

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «دایرهالمعارف ورزش» تالیف احسان کاتبی رضوانی و تصویرگری رودابه خائف از انتشارات محراب قلم از جمله کتابهایی بود که در بخش کودک جشنواره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شایسته تقدیر شناخته شد، به این منظور گفتوگویی داشتیم با مولف این کتاب که در ادامه میخوانید .

اساس شکلگیری و ایجاد کتاب «دایرهالمعارف ورزش» چه بود؟
این کار بر اساس یک نیاز شکل گرفت. درباره ورزش تا بهحال کتابهایی برای کودکان و نوجوانان منتشر شده بود اما آن کتابها به شکل منسجم و کامل نبود و به طور خاص، رشته مشخصی را معرفی کرده بود و مخاطب برای پاسخ به سوالاتی که درباره چند رشته ورزشی داشت باید چندین کتاب تهیه میکرد، درحالی که «دایره المعارف ورزش» به طور جامع اطلاعات منسجمی را در اختیار مخاطبان قرار میدهد .

در مورد این کتاب بیشتر توضیح دهید؟
این کار چهار فصل دارد که فصل اول آن شامل تاریخچه علوم ورزشی، ورزش معلولان و ورزشهای زورخانهای و باستانی است. فصل دوم هم درباره ورزشهای انفرادی مانند ورزشهای رزمی، سوارکاری، شنا و شمشیربازی است. فصل سوم به ورزشهای گروهی و فصل چهارم به ورزشهای تفریحی و محلی اشاره میکند که بیشتر مفهوم سرگرمی دارند و برد و باخت در آنها مطرح نیست مانند کوهنوردی و موجسواری.

چرا نام «دایرهالمعارف ورزش» را برای آن انتخاب کردید؟
زیرا در این کار تلاش شده اطلاعات مفید، قوانین و مقررات و اصطلاحات حدود 50 رشته
مهمترین ویژگی این کتاب مصور بودن آن است، درواقع حجم وسیعی از این کتاب به تصاویر رنگی اختصاص داده شده که سبب میشود کودک را در مرحله اول به خود جذب کند. همچنین مطالب مندرج در این کتاب کاملاً ساده و روان بیان شده است، بهطوریکه کودکان 8 تا 12 سال یعنی گروه سنی «ج» و «د» به راحتی قادر به درک و فهم کامل مطالب هستند.
ورزشی بیان شود و کودک با مطالعه آن بتواند به پرسشهایی که درباره رشتههای مختلف و زیرمجموعههای آنها به ذهنش میرسد، پاسخ دهد و همچنین اشتباهات احتمالی که در این خصوص ممکن است در ذهنش نقش بسته باشد اصلاح شود .

چه ویژگی کتاب «دایرهالمعارف ورزش» را برای کودکان جذاب کرده است؟
مهمترین ویژگی این کتاب مصور بودن آن است، درواقع حجم وسیعی از این کتاب به تصاویر رنگی اختصاص داده شده که سبب میشود کودک را در مرحله اول به خود جذب کند. همچنین مطالب مندرج در این کتاب کاملاً ساده و روان بیان شده است، بهطوریکه کودکان 8 تا 12 سال یعنی گروه سنی «ج» و «د» به راحتی قادر به درک و فهم کامل مطالب هستند .

کمیت و کیفیت کتابهای ورزشی منتشر شده برای کودکان را چگونه ارزیابی میکنید؟
به عقیده من به چاپ کتابهای ورزشی برای کودکان و نوجوانان توجه چندانی نشده است و کتابهای موجود هم از نظر کمی و کیفی جوابگوی نیاز جامعه نیست، باید توجه کرد که اغلب کودکان علاقه زیادی به ورزش و بازی دارند و وجود اطلاعات صحیح و درست ورزشی برای آنها لازم و ضروری است، از طرفی تصویرگری این کتابها از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چون این تصاویر هستند که در کودک انگیزه لازم برای مراجعه به کتاب را فراهم میکنند، درحالی که بسیاری از کتابهای موجود از تصویرگری مطلوبی برای کودکان برخوردار نیستند .

درحال حاضر کتاب جدیدی در دست تالیف دارید؟
بله. اخیراً مشغول تالیف مجموعهای به نام «زندگی و شعر 101 شاعر از گذشته تا کنون» برای کودکان و نوجوانان هستم .

کتاب آماده چاپ چطور؟
کار جدید من بهنام «دایرهالمعارف تاریخ اسلام» آماده شده و در مرحله چاپ است. این کتاب که برای کودکان گروه سنی «ج» و «د» در نظر گرفته شده است شامل مطالبی درباره شرایط عربستان پیش از ظهور اسلام، زندگی پیامبر و ائمه اطهار(ع)، تاریخ سیاسی اسلام تا پایان دوره خلافت عباسی، چگونگی ورود اسلام به ایران و تاثیراتی که بر روی فرهنگ ایران میگذارد، تمدن اسلامی و جریان علم و دانش در اسلام است که در قالب 160 صفحه بیان شده است .

این کتاب هم مصور است؟
بله. چون برای کودکان در نظر گرفته شده، تصاویر جذابی در آن به تصویرگری لاله ضیایی آورده شده است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۲


پنجم اسفند روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی


محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیر الدین طوسی در تاریخ ۱۵ جمادی الاول سال ۵۹۸ هجری قمری در طوس ولادت یافته است. او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید. طوسی یکی از سرشناس ترین و با نفوذترین چهره های تاریخ اسلامی است .
علوم دینی و علوم عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت را نزد خالویش بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رسانید و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت. خواجه نصیر الدین طوسی را دسته ای از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر (یازدهم) نام نهاده اند. علامه حلی که یکی از شاگردان خواجه نصیر الدین طوسی می باشد درباره استادش چنین می نویسد: خواجه نصیر الدین طوسی افضل عصر ما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت. او اشرف کسانی است که ما آنها را درک کرده ایم. خدا نورانی کند ضریح او را.
در خدمت او الهیات، شفای ابن سینا و تذکره ای در هیئت را که از تألیفات خود آن بزرگوار است قرائت کردم. پس او را اجل مختوم دریافت و خدای روح او را مقدس کناد. نصیرالدین زمانی پیش از سال ۶۱۱ در مقابل پیشروی مغولان به یکی از قلعه های ناصرالدین محتشم فرمانروای اسماعیلی پناه برد. این کار به وی امکان داد که برخی از آثار مهم اخلاقی، منطقی، فلسفی و ریاضی خود از جمله مشهورترین کتابش «اخلاق ناصری» را به رشته تحریر درآورد. وقتی که هولاکو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال ۶۳۵ پایان داد طوسی را در خدمت خود نگاه داشت و به او اجازه داد که رصدخانه بزرگی در مراغه احداث کند که شروع آن از سال ۶۳۸ بود. برای کمک به رصد خانه علاوه کمکهای مالی دولت اوقاف سراسر کشور نیز در اختیار خواجه گذارده شده بود که از عشر (یک دهم) آن جهت امر رصدخانه و خرید وسایل و اسباب و آلات و کتب استفاده می نمود در نزدیکی رصد خانه کتابخانه بزرگی ساخته شده بود که در حدود چهارصد هزار جلد کتب نفیس جهت استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود که از بغداد و شام و بیروت و الجزیره بدست آورده بودند در جوار رصدخانه یک سرای عالی برای خواجه و جماعت منجمین ساخته بودند و مدرسه علمیه ای جهت استفاده طلاب دانشجویان .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۲

   « دعوت نامه »


دوستان و علاقمندان در حال تحصیل در رشته تخصصی ادبیات «دانشگاه پیام نور مرکزی کرج » از همه ی شما عزیزان اعم از دانشجویان جدیدالورود و قدیمی این رشته دعوت به عمل می آوریم که در جلسات هفتگی و دانشجویی رشته ی ادبیات در روز سه شنبه مورخ 93/12/5 ساعت 14

شرکت فرمایید ،باشد که تجمیع شما عزیزان باعث پیشرفت روز افزون اهداف علمی انجمن ادبی دانشگاه و البته پیشرفت تحصیلی و تخصصی خود  شما عزیزان دانشجو در حال تحصیل رشته ادبیات شود  .


ضمن اطلاع دوستان هیچ گونه محدودیتی برای شرکت  دانشجویان رشته ادبیات «دانشگاه پیام نور مرکزی کرج »وجود ندارد .


                                                   با سپاس فراوان عضو و مدیر وبلاگ «انجمن ادبی دانشگاه پیام نور مرکزی کرج »

                                                                                                                                نسرین انصاری.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۵۱



«کلید کوچک جهان» در همدان رونمایی می‌شود


اولین همایش گردشگری ادبی در غرب کشور با رونمایی از یک مجموعه شعر برگزار می‌شود .

به گزارش ایسنا، اولین همایش گردشگری ادبی در غرب کشور با هدف ترویج کتابخوانی و گردشگری در حوزه ادبیات برای نخستین بار در منطقه غرب کشور در همدان برگزار و در این برنامه از مجموعه شعر «کلید کوچک جهان» سروده حسن گوهرپور رونمایی خواهد شد .

این همایش یک روزه از صبح روز پنج شنبه 30 بهمن ماه با بازدید از پیست اسکی همدان آغازمی شود و سپس با حضور در مقبره‌های بوعلی‌سینا، عارف قزوینی، باباطاهر و ... ادامه پیدا می‌کند. در این دیدارها، شعرخوانی و معرفی دوباره این شاعران و حکیم بزرگ بوعلی‌سینا صورت خواهد گرفت. بعد از ظهر هم عصر شعر و موسیقی در تالار فجر همدان برگزار می‌شود و در این برنامه «علیرضا بهرامی» به‌عنوان مهمان ویژه همایش، شعرخوانی می‌کند .

این برنامه با همکاری تشکل‌های غیر دولتی، سازمان میراث فرهنگی، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، خانه شعر و ادب استان و ... پنجشنبه 30 بهمن ماه سال جاری ساعت 16 در تالار فجر برگزار می‌شود .

حسن گوهرپور کارشناس زبان و ادبیات فارسی و کارشناسی ارشد پژوهش هنر است و نخستین مجموعه شعر او با نام «آدم‌های مثلثی از خیابان‌ها آمده‌اند» سال 82 توسط نشر ثالث به انتشار رسید و سال 83 کاندیدای جایزه کارنامه بود ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۸


بزرگداشت پنجاه‌ودومین سالگرد تاسیس شورای کتاب کودک

فرهنگی و هنری - ادبیات و نشر

 

مراسم بزرگداشت پنجاه و دومین سالگرد تاسیس شورای کتاب کودک ششم اسفند ماه از ساعت 14 تا 19 در محل تالار کتابخانه موسسه حسینیه ارشاد برگزار می‌شود .

به گزارش خبرنگار ادبیات ایسنا،‌ این برنامه با بخش نمایشگاهی همراه خواهد بود که از ساعت 14 تا 16 و 18 تا 19 دایر خواهد بود .

براساس این خبر، در این مراسم که با سخنرانی ژاله فروهر و مانی رضوی‌زاده کلید می‌خورد‌، توران میرهادی و نوش آفرین انصاری در مورد فرهنگ نامه کودکان و نوجوانان و جلد پانزدهمین آن سخنرانی می‌کنند .

همچنین قرار است نوش‌آفرین انصاری در این مراسم در بخشی به دستاوردهای ادبیات کودک و نوجوان در سال 93 بپردازد ..

از دیگر برنامه‌های این بزرگداشت سخنان ندا موحدی پور درباره خانه کتابدار کودک و نوجوان و شکوه حاجی نصرالله در رابطه با ادبیات کودک و نوجوان در سال 92 است .

در این مراسم گزارش کمیته جوایز شورا اعلام نام برندگان برگزیدگان‌، اعلام نفرات برتر در زمینه جایزه جعفر پایور برای بازنویسی و بازآفرینی صورت خواهد گرفت


                                                        .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۵۱

نویسندگان

1 احمد خاتمی؛ 2 الهام باقری*

1دانشگاه شهید بهشتی

2دانشگاه آزاد اسلامی

چکیده

سنایی غزنوی، اغلب با ویژگی «شاعر مبتکر» شناخته می‌شود. یکی از ابتکارات وی، یافتن گوهر طنز ادبی‌‌ است در نوشتار با کارکردهای عرفانی؛ آنچه پیش از او فقط در حوزة اجتماعی ـ انتقادی وارد شده بود. عارفانِ از سنایی به بعد، از آن برای آموزش نکته‌های عرفانی، بهره‌ها برده‌اند. در این مقاله بر آنیم تا برای یافتن شگردهای طنزنویسی سنایی غزنوی (545 یا 529- 467 ق) با هدف بیان و آموزش نکته‌های عرفانی و اخلاقی و حکمی در مثنوی حدیقة‌الحقیقه، نخستْ به تعریف جامعی از طنز و معرّفی شگردهای معمول آن پرداخته شود و سپس ویژگی‌های زبان صوفیان بررسی و طبقه‌بندی شود؛ آن‌گاه در حکایت‌های حدیقه، شگردهای طنز و پیام‌های عرفانی، اخلاقی و فلسفی آنها تحلیل و بررسی شود. نتیجه‌های به‌دست‌آمده از این پژوهش، یافتن و جمع‌بندی پیام‌های عرفانی و حکیمانه و اخلاقیِ طنزآمیزِ حدیقه و زبان ویژة سنایی برای رسیدن به این کارکرد است.
 

کلیدواژگان

سنایی؛ حدیقه؛ زبان صوفیان؛ طنز صوفیانه؛ پیام‌های عرفانی

اصل مقاله

برای درک کاربردهای عرفانی طنز در حدیقةالحقیقة سنایی ـ شاعر دوران دو پادشاه غزنوی: علاءالدّوله مسعود پسر ابراهیم و یمین‌الدّوله بهرام‌شاه پسر مسعود؛ و یک پادشاه سلجوقی: سلطان سنجر ـ باید به سه پرسش پاسخ داد: نخست اینکه «مقصود از طنز در این مقاله چیست؟»؛ دوم اینکه «مقصود از زبان عرفان چیست؟»؛ سوم اینکه «عارفان و صوفیان از چه شگردها و گونه‌های طنزی در نوشتار خود بهره برده‌اند؟»

 

تعریف طنز (satire)

طنز، واژه‌ای عربی است که در منتهی‌‌الأرب و منتخب‌اللّغات به معنای «فسوس کردن»، در دهار به معنای «فسوس داشتن»، در غیاث‌اللّغات و آنندراج به معنای «طعنه» آمده است. اصطلاح کناییِ طنز از نظر زوزنی، «عیب کردن» و «لقب کردن» است. در غیاث‌اللّغات و آنندراج به مفهوم «سخن به رمز گفتن» و در لغت‌نامة دهخدا در مفهوم «بر کسی خندیدن» آمده است. طنز به معنای «سخریّه» نیز آمده؛ یعنی «ریشخند کردن و تهمت زدن» (بهزادی اندوهجردی، 1378: 1).

این کلمه، در متون کهن فارسی ـ بر پایة جای کاربردش ـ توسّع معنایی یافته است؛ نمونه آنکه محمّدتقی بهار (1389: 212) در تصحیح تاریخ سیستان، مفهوم این اصطلاح را «تلمیح و ظرافت» دانسته است، و خطیب‌رهبردر شرح تاریخ بیهقی، «طعن و سخریّه و استهزا» (بیهقی، 1375: 523) و شوخی (همان: 140) و نیرنگ و حقّه (همان: 562)، و مدرّس رضوی (1340: 68 و 249 و 696) در شرح دیوان سنایی، به معنای «عشوه کردن» و «طعنه زدن» (همان: 299) و «مسخره کردن» (همان: 794) دانسته است.

برای رسیدن به تعریفی به‌‌روز و کامل و جامع برای اصطلاح ادبی طنز، 53 منبع از گذشته تا معاصر بررسی شد، از جمله: اساس‌الاقتباس (خواجه نصیرالدّین توسی، 1326: 363)، موسیقی شعر (شفیعی کدکنی، 1368: 433)، طنز و شوخ‌طبعی در ایران و جهان اسلام (حلبی، 1377: 2- 5)، مقدّمه‌ای بر طنز و شوخ‌طبعی در ایران (همان، 1364: 61)، شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب (زرّین‌کوب، 1388: 182)، از صبا تا نیما (آرین‌پور، 2/1372: 36-37)، طنز و طنزپردازی در ایران (بهزادی اندوهجردی، 1378: 6)، نگارش و ویرایش (سمیعی گیلانی، 1385: 60)، «جایگاه طنز در زبان و فرهنگ ایرانی» (فرزاد، 1379: 7)، فرهنگ بزرگ سخن (انوری، 1381: مدخل «طنز»)، طنزنامه (اصلانی، 1384: 79)، طنز در زبان عرفان (فولادی، 1386: 23 و 34 و 36)، طنزآوران امروز ایران (صلاحی و اسدی‌پور، 1384: 5)، «طنز حافظ» (انوری، 1386: 20)، طنزآوران امروز ایران 1 (احترامی و فرشادمهر، 1389: 7)، دایرﺓالمعارف بریتانیکا (2006: مدخل «طنز»).

قدر مشترک ویژگی‌های اصطلاح ادبی طنز در این تعریف می‌گنجد: طنز یکی از انواع ادبی‌است که نویسنده در آن علّت‌ها و نشانه‌های واپس‌ماندگی و عیب‌ها و تباهی‌ها و ناروایی‌های دردناک انسان و جامعه را به قصد اصلاح، با چاشنی خنده و به زبانی ادیبانه و مؤدّبانه برجسته می‌سازد، و با اغراق و به اشاره‌، کنش‌های فردی و اجتماعی را نقد می‌کند. بی‌گمان مقصود از طنز، اصطلاحی بسیار متفاوت با مفهوم «هزل» و «هجو» است.

 

زبان صوفیان

در گسترش معرفت‌شناسانة ماهیّت زبان، فیلسوفان انگلستان و آلمان و فرانسه، حوزه‌های فلسفه و اسطوره و روان‌شناسی را با زبان آمیختند؛ چنانکه برخی متفکّران معتقدند: حضور انسان در پهنة بی‌کران هستی، فقط به مدد زبان است (آشوری، 1377: 6). در ایران، از دیرباز، عرفان ـ که ماهیّتی انسان، هستی، خدا شناخت دارد ـ رنگِ دیگرِ زبان را آشکار ساخته است؛ زبانی که به نوع زندگی و تجربه و دیدگاه‌های هستی‌شناختی وابسته است. به همین سبب، هر عارف ادیب، ظرفیّت ویژه‌ای را از زبان برای بیان مفاهیم عرفانی خود به کار گرفته است: «قلمروی در حوزة هنری زبان» (شفیعی کدکنی، 1392: 39). عارفْ مرزهای جهان معنوی خویش را با مرزهای زبان هنری‌اش مرتبط می‌کند (همان: 357)، یعنی با شناخت ساختارهای زبانی او، می‌توان ساختارهای ذهنی‌اش را فهمید.

عرفان، در تعریفی کوتاه «چیزی نیست مگر نگاه جمال‌شناسانه و هنری به الاهیّات» (همان: 19). در حوزة زبان، بخش هنری‌اش آمیخته است به آرایه‌های ادبی و صور خیال، و بخش الاهی، سرشار از تبیین باطن دین. به تعبیر دیگر، «زبان عرفان، زبان گسترش قرآن است» (فولادی، 1386: 39). پس ظرف این نگاه هنری، زبانی است که در گذر تاریخ و به دست انسانِ هر قوم و با ابزارِ واژگان و دستور زبان، ساخته و برای عرضه به جهانیان آماده می‌شود (رک. شفیعی کدکنی، 1377: 19).

ویژگی‌های زبان تصوّف

الف. زبان اشاره است. صوفیان اسلامی ـ از ابتدایی‌ترینشان در سده‌های آغازین اسلام تا نامدارترین‌های اوج دوران تصوّف ـ برای بیان نکته‌های عرفانی، هرگز صراحت را برنگزیدند. آنان همواره اهل باطن بودند و سخنشان معنایی درونی زیادی داشت.

ب. متناقض‌نماست؛ زیرا از یک منشأ متناقض ریشه می‌گیرد. «در مرکز عرفان و دین، عناصری از پارادوکس وجود دارد» همان «ادراک بلاکیف» که رابطه‌ای است میان «ایمان» و «یک نامعلوم» یا به گفتة ابوسعید ابوالخیر، «تو مدان»، که در ذات همة دین‌ها و جریان‌های عرفانی جهان جاری است (همان، 1392: 69). «نیستِ هست» و «هستِ نیست» و «هیچِ همه» و «همة هیچ» که بارها و بارها در متون عرفانی با رنگ‌وبویی هر بار نو آشکار می‌شود، از همین تناقض ذاتی پدید می‌آید.

ج. خیال‌‌انگیز است. ویژگی‌های یادشده برای زبان عرفان، سبب می‌شود یک اثر هنری عارفانه، در هر حال و محلّ و زمان خاصّ، معنای نو و خاصّی بیابد که با معنای پیش و پس از آن فرق کند. «تمام مباحث تاریخ جمال‌شناسی بر سه محور است: تخیّل، رمز، چندمعنایی بودن» (همان: 79).

د. نسبی است؛ زیرا «عرفان، مفهومی شناور و نسبی است و در افراد و ادوار و مخاطبان مختلف، سود و زیان‌های متفاوت دارد» (همان: 99).

به همین سبب هر عارف و صوفی اهل قلمی برای بیان اندیشه‌اش زبان ویژة خود را دارد؛ برای نمونه، وقتی سه عارف از عشق سخن می‌گویند، مرزهای مفهوم عشقِ هر یک را باید در ساختار زبانی هر کدامشان جداگانه بازشناسیم که یگانه راه تحلیل ذهنشان است. آن‌گاه بی‌گمان به سه تعریف گوناگون از عشق می‌رسیم.

ه. دو وجهی است: عاشقانه، تعلیمی. در وجه تعلیمی، همواره ساده و آمیخته به واژگان و عبارت‌های مردم کوچه‌وبازار است؛ به‌ویژه «در تصوّف خراسان، که سرشار از اندیشیدن به انسان از جنس خاکی میان کوچه‌وبازار است» (همان: 100).

 

طنز صوفیانه

هدف پنهانیِ طنز، آموزش است. صوفی طنّاز، مانند هر آموزگاری باید بر انسان تحت آموزش خود محاط باشد. امّا جز این ـ در شکل گسترده‌تر از نظر محیط، و مختصرتر از نظر بسامد در متون عرفانی ـ به جامعة پیرامونی انسان نیز می‌پردازد. شاعرانی که هزل را در خدمت اخلاق و تربیت مردم جامعه گرفته‌اند، از ذوق و سلیقه و فرهنگ عامّه برای تهذیب و بهتر ساختن آن بهره برده‌اند (بهزادی اندوهجردی، 1378: 31). همچنین «شاعران و نویسندگان دربرابر ذوق و هنر خدادادیِ خود، رسالتی دارند؛ خاصه آن‌‌که هنرمند، صاحب اندیشه نیز باشد» (ناصری، 1385: 88). پس می‌توان گفت صوفیِ طنّاز از یک سو مُصلح انسان است و از سوی دیگرْ مصلح جامعه (زرّین‌کوب، 1388: 171). چنین عارفی چون کمال‌جوست، با هر چیز پست و بی‌اساس می‌ستیزد؛ البتّه امر به معروف و نهی از منکرش به کنایه است. به عبارت دیگر، کام او با دیدن آفت‌ها و آسیب‌ها و تباهی‌های فردی و اجتماعی تلخ می‌شود، ولی هرگز این تلخی را به کام مردم روا نمی‌دارد. زهر و تلخیِ کاستی‌ها را می‌گیرد و به شهدِ شوخی و طنز می‌آمیزد، تا انسان و جامعة بیمارش داروی درمان خود را بخورند و از آن نگریزند. «طنز صوفیانه از جنس طنزهای عامه‌پسند است، منتها شکل تعالی‌یافتة آن» (همان: 170-171).

صوفی طنّاز، اغلب بسیار خوش‌بینو سرخوش است، امّا با رویکرد «تبدیل خندة بی‌معنا به خندة معنادار» (فولادی، 1386: 37). عارفبرای اینکه از طنز در متن خود بهره جوید، چندین دلیل دارد:

1. آموزش ویژگی‌های پاک اخلاقی و سلوک عرفانی؛

2. افزایش میزان درک مخاطب؛

3. جذب مخاطب عامی، که اندرز جدّی برایش کسل‌کننده است؛

4. آرامش بخشیدن به روحِ آشفته و پر درد و رنج مردم؛

5. کاربرد ابزار فرازبانی برای بیان تجربه‌های درونی؛

6. گسترش مفاهیم قرآنی. الگوی اصلی طنزهای عرفانی، خود قرآن مجید است که هم طنز روایی دارد (بت‌‌شکنی ابراهیم(ع) و گذاشتن تبر بر دوش بت بزرگ) و هم واژگانی (آوردن فعل‌های مژده‌دهنده با وعدة عذاب) (همان: 38-39).

7. پرهیز از صراحت کلام، برای حفظ امنیّت در برابر شارعان خشک‌‌مغز (عین‌القضات، 1387: 74).

گونه‌ها و شگردهای طنزنویسی

طنز صوفیانه از نظر ساختاری به چند گونه است:

1. طنز با ساختار روایی که در آن اغلب شخصیّت‌های داستان با هم گفت‌وگو می‌کنند. این گفت‌وگوها اگر طنزآمیز باشند، چند شاخه دارند:

الف. گفت‌وگوی دو دانا با هم، اغلب جزو شاهکارهای ادبی شمرده می‌شوند؛ زیرا دو گوینده قصد دارند با حاضرجوابی، پاسخ درخوری به سوی مقابل بدهند. هر چند بی‌گمان گفت‌وگوهای هزل و هجو و مستهجن از این دست نیز پدید آمده است، ولی بیشتر در شکل برجستة آن، رگه‌های طنز وجود دارد؛ چه مناظرة خسرو و فرهاد باشد، چه عقل و عشق، چه شیر و نخچیران. شگردهایی که در هر یک از این گفت‌وگوها رعایت شده، چند گونه است:

  • گفت‌وگوی دانای نادان‌نما با نادان. گویا شاخه‌ای است از آموزش به شیوة سقراط که با طرح پرسش‌های جهت‌دار، شنونده را وامی‌داشت بیندیشند و پاسخ پرسش‌های وی را در نهاد و اندیشة درونی خود بکاود. در مسیر این گفت‌وگو، مخاطب اندک‌اندک با نوعی شهود رویارو می‌شد و بر گسترة اندیشه‌اش می‌افزود (قره‌باغی، 1386: 27). عارف طنزپرداز اگر با مریدان یا مردم هم‌سخن می‌شد، مقتضای «حال» و «زبان بدن» هم به یاری‌اش می‌آمد. نام دیگر این شگرد، «تغافل» است که «مقصود، خود را به غفلت و نادانی زدن است و اغلب با پرسشی همراه می‌شود. این پرسش، سخن آشکار و واضح را در پردة استفهام می‌اندازد» (فولادی، 1386: 14). اوج تغافل، «تحمیق» است. شخصیّت بهلول و ملّانصرالدّین این‌چنین شکل گرفته‌اند. اینان نه‌تنها مردمانی ابله و کودن نبودند، که بسیار باهوش و در شناخت بیماری‌های اجتماعی و نابسامانی‌های روزگار خود، از مردم عصر، بصیرتر و داناتر بودند (حلبی، 1376: 72). نوع دیگر این جنس گفت‌وگو، «اغفال» است. اغفال، یعنی دیگری را به غفلت درانداختن. سخنان شاعران از سرِ مستی، یا تغافل است، یا اغفال (فولادی، 1386: 15-17). از آرایه‌های بدیع که به اغفال و تغافل آمیخته است، می‌توان به این موارد اشاره کرد: تجاهل‌العارف، استدراک، مدح شبیه ذمّ، ذمّ شبیه مدح، تهکّم، حسن تعلیل.
  • پاسخ‌های به ظاهر بی‌ربط. در دیالکتیک سقراطی، پیش‌برندة گفت‌وگو (مهرة سفید شترنج)، پرسشگر است و پاسخ‌دهنده، در پی یافتن پاسخ مناسب، همواره حرکت دوم را انجام می‌دهد (مهرة سیاه). امّا در شگرد «پاسخ‌های به ظاهر بی‌ربط»، پیش‌برندة گفت‌وگو، پاسخ‌دهنده است، که از شگردهای زیر در گفت‌وگو بهره می‌برد:
  • گاه پاسخ‌های دانا به ظاهر با پرسش پرسنده‌‌ هم‌‌خوانی ندارد، امّا به تأمل نیاز است تا مفهوم پاسخ او دریافت شود.
  • گاه پرسشگر به بیهوده‌‌گویی یا پرسش‌های هیجانی‌‌ می‌افتد. پس دست پاسخ‌‌دهنده بازتر می‌شود و فضای گفت‌وگو را به‌‌کلّی در دست می‌گیرد.
  • گاهی نیز پاسخ‌‌دهنده می‌خواهد از پاسخ صریح طفره رود. گاهی نیز دلیلش پنهان‌‌کاری است؛ زیرا پاسخ، سخنی «مگو»ست. دانا در چنین موقعیّتی دو شگرد برمی‌گزیند: نخست، اگر دست‌‌ ایهام و جناس و کنایه در سخن پرسشگر باز باشد، با کمک آرایة «اسلوب حکیم» به معنای دوم سخن وی پاسخ می‌دهد، که اغلب طنزآمیز است. دوم، غیرمنتظر و عجیب پاسخ می‌دهد؛ یعنی یا از شیوة بی‌معنی‌‌گویی (آرایة تزریق) بهره می‌برد، یا به‌جای پاسخِ پرسشگر را دادن، حرف خود را می‌زند (قول به موجب).
  • سفسطه‌‌گری و شکّاکیّت. ذات سفسطه با گفت‌وگو و تناقض و تضادّ همراه است؛ یعنی دست‌‌مایه‌ای برای طنزپردازی. سوفسطاییان با هر گرایشی در گذر تاریخ، همواره به سخنوری و طنّازی شهره بوده‌اند. اعتقاد به نسبی بودن حقّ، فضایی را در گفت‌وگو پدید می‌آورد که گاه به طنز می‌گراید. نمونه، نوشته‌های تیمون فلیوسی (Timon of Phlius)، از شاگردان پورن، است که دیدگاه‌های فیلسوفان را به ریشخند و طنز گرفته، تا با این شگرد ثابت کند نمی‌توان به معرفت دست یافت (رقوی، 1380: 16).

ب. گفت‌وگوی دانا با نادان. جنس این دسته گفت‌وگوها نیز دو گونه است:

  • آغازکنندة گفت‌وگو نادان است؛ پس پاسخ دانا مهمّ و تأثیرگذار و آمیخته به این شگردهاست: قول به موجب، اسلوب حکیم، تزریق.
  • پاسخ نادان، از سر غفلت است.

ج. گفت‌وگوی دو نادان با هم. بیشتر چنین گفت‌وگوهایی به نزاع یا بی‌معنی‌‌گویی در فضایی طنزگونه می‌انجامد. گاهی نزاع این دو نادان ‌‌چون هم‌‌زبان نیستند، رخ می‌دهد. گاه نیز هر دو یک‌‌زبان‌‌اند، ولی حرف هم را درنمی‌یابند.

نوع دیگر طنز روایی، غیرنقلی است که در آن، گفت‌وگو رخ نمی‌دهد و کلّ داستان را راوی برای مخاطب نقل می‌کند.

2. طنز در ساختار واژگانی. گروه نخست، واژگان و تعبیرها و مَثل‌های عامیانه، به‌‌ویژه آنهایی که بار معنایی‌اش به‌خودی‌خود مضحک باشد؛ مانند جفنگ، کلپتره. طنّاز با انتخاب‌‌ چنین واژگانی در اثر هنری‌‌اش، چندین سود می‌برد: هم بر فضای طنز می‌افزاید و هم چون این گروه واژگان و تعبیرها به گوش مردم آشنا هستند، سریع‌‌تر به هدف آموزشی خود می‌رسد. گروه دوم، واژگان و عبارت‌های خود‌ساختة طنّاز است، که ساختاری خلاف قیاس و مضحک دارند؛ مانند لایتچسبک، اشترالدّوله. یا واژگان و ترکیب‌‌هایی در غیر موضع خود (شادروی‌‌منش، 1384: 55).

3. طنز مفهومی. آن‌‌ طنزی که به ابزار و آرایه و شکل ظاهری و دستور جمله مربوط نیست و در مفهوم یک سخنِ به‌ظاهر جدّ پدید می‌آید.

4. نقیضه‌‌گویی (Parody)، که بر پایة کوچک‌‌نمایی قوّت‌هاست و در ایران پیشینة بسیار دارد. در اصطلاح، یعنی در وزن و قافیة شعر معروف شاعری شعر گفتن به قصد ریشخند آن شعر و شاعر.

5. نقیصه‌‌گویی. بر خلاف نقیضه، بر پایة بزرگ‌‌نمایی ضعف‌ها ـ به‌‌ویژه انسانی ـ است؛ یعنی هر چه به چشم نقیصه‌‌گو عیب بیاید، با حقارت بدان می‌نگرد.

6. لُغَز (چیستان) (اصلانی، 1384: 80).

نکتة آخر آنکه در طنزهای روایی، شخصیّت‌های حکایت‌ها چند گروه‌اند:

الف. شخصیّت‌های انسانی: در دو دستة شاخص‌های تاریخی یا اسطوره‌ای، و عوامّ.

ب. شخصیّت‌های غیر انسانی، اعمّ از جانوران و اشیا و مکان‌ها.

 

طنز صوفیانة سنایی در حدیقةالحقیقه

از میان تمام «نخستین‌‌بار بودن»ها در شعر فارسی که بهسنایی نسبت داده‌اند ـ همانند نخستین‌بار در قالب غزلْ شعر سرودن، نخستین‌بار قالب مثنوی را برای بیان اندیشه‌های عرفانی و حکمی برگزیدن، نخستین‌بار در قصیده‌ها به انتقاد اجتماعی پرداختن، نخستین صوفی مفسّر عرفانی عناصر اساطیری فرهنگ ایرانی، نخستین شاعر سرایندة مناظرة «عقل و عشق»، نخستین سرایندة فارسی‌‌زبان شعر از زبان ابلیس ـ می‌توان او را نخستین شاعری دانست که در قالب مثنوی، طنز را به خدمت عرفان گرفته است. «وی با کاربرد حدّاکثریِ معلومات شخصی در شعر، به‌‌ویژه قرآن و حدیث» (اشرف‌‌زاده، 1375: 20) و زبان خشنِ خراسانیِ آغازِ سدة ششم، آموزه‌های عرفانی و اخلاقی را با چندین شگرد طنز آمیخته و در حکایت‌ها یا جز آن، به کار بسته است.

طنز حدیقه‌‌ به چند شیوه بیان شده است: یا ریشخند انسان و جامعة بی‌سواد دور از عرفان و دینِ راستینِ الاهی است؛ یا فریادی تلخ در پس خنده‌ای زهرآلود به سبب همة ناراستی‌ها و کژی‌های مردمی؛ یا طنزی تلخ‌‌ بابت آشکار شدن حکمت برخی رخدادها؛ یا شیطنتی‌‌ در بیان عیب‌های کوچک؛ یا تکانی بر اندیشه‌ها و رفتارهای زنگارگرفته و عادت‌‌شدة انسانِ هم‌‌ دوره‌اش.

 

شگردهای طنزگویی سنایی در حدیقه

الف. طنز در حکایت. از میان 102 حکایت، 51 داستان بار طنز دارد، که 43 حکایت دارای گفت‌وگوست و 8 حکایت بارِ ساختار روایی نقلی دارد. از میان 43 حکایت دارای گفت‌وگو، 26 حکایت با پرسش و پاسخ همراه است. در 20 حکایت طنّازانه، 21 شخصیّت تاریخی و اسطوره‌ای وجود دارد؛ ازپیامبران گرفته تا امامان، ازپیران طریقت تا پادشاهان پیش از اسلام، از خلفای اسلام تا فرمان‌روایان ایران. فهرست بلندبالایی از نام‌های خاصّی که به سبب آشنایی‌شان با ذهن مخاطب ایرانی، بر سرعت درک و انتقال مفهوم حکایت‌های حدیقه افزوده است؛ چه، همین نام‌های آشنا، بخشی از بار روایی داستان را بدون ذکر جزئیّات بر عهده می‌گیرند.

ب. طنز در بخش غیر روایی، که موضوع این مقاله نیست.

 

بررسی طنز در شانزده حکایت‌ حدیقه

به دلیل کمبود فضای چاپ، از 34 حکایت طنزآمیز عرفانی، فقط شانزده حکایت انتخاب شد:

1. التّمثیل فی اصحاب تمنّی السّوء «رادمردی ز غافلی پرسید» (سنایی، 1359: 71-72).

گفت‌وگوی دانا و نادان، از جنس دیالکتیک سقراطی. پرسنده: دانا. پیام عرفانی: «خودشناسی به خداشناسی می‌انجامد». پیام اخلاقی: «لاف زدن، موجب ریشخند و تمسخر دیگران می‌شود؛ پس آنجاکه نمی‌دانیم، سکوت واجب است». شگرد طنزنویسی:

1.1. طنز واژگانی، مثل «اینت قلب سلیم»؛ «اینت» رنگ طنز دارد (راستگو، 1380: 58) از جنس تهکّم، با معنای کناییِ «شگفتا از این همه نادانی و بلاهت!».

2.1. کاربرد واژگان در غیر موضع خود. استفاده از «بصل» که واژه‌ای قرآنی است و برای عوامّ و کم‌‌سوادان ناشناخته، به‌جای «پیاز». سنایی در حدیقه، فقط همین یک بار از «بصل» استفاده کرده، امّا چهارده بار از واژة «پیاز» بهره برده است، که این خود، به آشنایی‌‌زدایی و محکّ زدن میزان سواد مخاطب یاری می‌رساند. نمونه، در حکایت مرغ و گبر: «چون نداری خبر ز راه نیاز / در حجابی بسان مغز پیاز» (سنایی، 1359: 108)؛ یا در باب نخست: «بی‌نیاز ار غم نماز خوری / از جگر قلیة پیاز خوری» (همان: 138).

3.1. غفلت از سر بلاهت در پاسخ نادان. نادان چون فرق زعفران و پیاز را ندانست، از سر بلاهت گفت که بارها آن را با ماست خورده است؛ حال آنکه گویا در آن دوره، خوردن ماست و زعفران نه‌‌تنها مرسوم نبوده، که باعث شگفتی نیز می‌شده است.

4.1. نادان، افزون بر نشناختن زعفران، لاف هم زده است، که چون برای دانا و مخاطب، این لاف لو رفته، بر فضای طنز می‌افزاید.

2. التّمثیل فی یؤتون الزّکوة «رادمردی کریم پیش پسر» (همان: 75).

گفت‌وگوی دانا و نادان. پرسنده: نادان. پیام عرفانی: «باید به خدا توکّل کرد». پیام اخلاقی: «بخشش مال، درهای بسیاری را بر انسان می‌گشاید». شگرد طنزنویسی: در پاسخ پدر (درِ خزانة هو) آمیزه‌ای از اسلوب حکیم و قول به موجب؛ زیرا به طور ایهامی، نصیبه افزون بر «بهره و مال»، به معنای «سرنوشت و خداداده» هم هست. پسر وقتی پرسید: «نصیبة من کو؟»، پدر او را به خزانة پروردگار حواله داد؛ یعنی از یک سو، از پاسخ مستقیم گریخت و از سوی دیگر، با معنای دوم سخن پسرْ بازی کرد.

3. داستان باستان «ابلهی دید اشتری به چَرا» (همان: 83).

گفت‌وگوی دانا و نادان. پرسنده: نادان. پیام عرفانی یکم: «نظام جهان، احسن است». برخی صوفیان به این نکتة کلامی معتقدند که نظام آفرینش جهان، نظامی بهینه و استوارترین و سنجیده‌‌ترین است: «لیس فی الإمکان اَبدع ممّا کان» (راستگو، 1380: 61). پیام عرفانی دوم: «در راه عرفان، چون و چرا نباید کرد». پیام عرفانی سوم: «مصلحت در دست سالک طریقت نیست و بدان آگاهی ندارد». پیام اخلاقی: «باید به جهان با چشم نیکوبین نگریست و خوش‌‌بین بود». شگرد طنزنویسی:

1.3. طنز واژگانی: «هُش ‌‌دار» در پاسخ اشتر به ابله، دو معنای ایهامی دارد: یکم: ایهام تبادر «هُش»، صوتی است که با آن چهارپایان را نگه می‌دارند و در اینجا اشتر برای ابله چنین لفظی را به کار برده است؛ یعنی برعکس، یک چهارپا به یک انسان می‌گوید: «هُش». دوم: مراقب باش، یا با عبارت عامیانة «حواست را جمع کن» که این نیز می‌تواند طعنه و ریشخند را به ذهن متبادر کند.

2.3. قولِ به موجب در پاسخ اشتر به ابله دیده می‌شود. او به‌جای پاسخ به چراییِ کژ بودن نقشش، حرف خود را می‌زند: «عیب نقاش می‌کنی؟ هش دار!»؛ یعنی از خدا ایراد می‌گیری و حواست نیست.

4. التّمثیل فی تقصیر الصّلوة «بوشعیب الاُبی امامی بود» (سنایی، 1359: 143-144).

گفت‌وگوی دو دانا، با طرح داستانی بلند و داستان‌‌پردازی کمابیش مدرن. سنایی به‌جای معرّفی شخصیّت‌ها با یک صفت، این بار برای آنها نام انتخاب کرده است: بوشعیب الاُبی و جوهره. پیام عرفانی یکم: «باید حجاب‌های مادّی میان انسان و خدا برداشته شود». پیام عرفانی دوم: «نماز و نیایش باید کامل و درست باشد». پیام اخلاقی: «قناعت و پارسایی پسندیده است». شگرد طنزنویسی: پاسخ‌های جوهره به همسرش، افزون بر مذهب کلامی، دوپهلوست. هنگامی که شوهر می‌پرسد: «از برای چه برگرفتی فرش؟»، می‌گوید: «که من این معنی از تو بشنیدم». در معنای دوم، کنایه می‌زند که «گفته فراموش؟!». همچنین در پاسخ دومش، با نصف کردن غذای شوهر، بوشعیب از او می‌پرسد: «این وظیفة من، بیش از این است؛ کم چرا شد زن؟!» و او پاسخ می‌گوید: «نمازِ نشسته را نیمی، مزدِ استاده است تقسیمی». هر دو این پاسخ‌‌ها، از کنایة طنزآلود سرشار است.

5. حکایت «کور را گوهری نمود کسی» (همان: 155-156).

گفت‌وگوی دانا و نادان؛ پاسخ دانا از جنس قولِ به موجب. پرسنده: نادان. پیام عرفانی یکم: «نفْس کور است و نمی‌تواند جهان والا و روح را ببیند». پیام عرفانی دوم: «قضای الاهی محتوم است». پیام عرفانی سوم: «خدا اگر بخواهدْ می‌تواند هر قوّتی را به فعل تبدیل کند». پیام اخلاقی: «کار را باید به کاردان سپرد و در مشکلات از آگاهان یاری جست». پیام فلسفی: «خداوند با قلم عقل، بر دفتر نفس نوشته است». مقصود آنکه صادر اوّل از خدا، عقل اوّل (کلّی) ‌‌است و نفس کلّی از عقل اوّل صادر می‌شود. شگرد طنزنویسی: پاسخ کورِ دانا به هوس‌‌پیشة نادان، قولِ به موجب است؛ زیرا در ظاهر به آن ربطی ندارد، امّا در معنای دوم، ضمن ریشخند هوس‌‌پیشه، می‌خواهد درسی حکمی به او بدهد. هوس‌‌پیشه [برای ریشخند کردن کور] می‌پرسد: «از این مهره چند می‌خواهی؟» و کور پاسخ می‌دهد: «یک گِرده و دو تا ماهی»؛ یعنی کور بینادل، سنگ‌های گران‌‌بها را دیده، ولی به هوس‌‌پیشه فهمانده که این پرسش تو ابلهانه است و به‌جای دست انداختن من، خودت را دست انداخته‌ای؛ به من چیزی بده که به دردم بخورد.

6. التّمثیل فی المجاهده «گفت روزی مرید با پیری» (همان: 287).

گفت‌وگوی دانا و نادان با رنگی از نقیصه‌‌سازی. پرسنده: نادان. پیام عرفانی: «توفیق الاهی و جهد انسانی برادر هم‌‌اند». پیام اخلاقی: «از تو حرکت، از خدا برکت». شگرد طنزنویسی: آغاز پاسخ دوپهلوی پیر، همراه صنعت محتمل‌الضّدّین؛ پیر با گفتن «مجاهدت کردی، شرط شرعش به‌‌جای آوردی» و نیز به‌به و آفرین گفتن ابتدایی، گویی ذمّ شبیه مدح می‌گوید و همین، مرید را به کردارش غرّه می‌کند، امّا بی‌درنگ با نقیصه‌‌سازی، به سخن مرید معترض می‌شود و همة کردار او را تحقیر می‌کند: «شد یقینم که ناجوانمردی / در رهش بدزنی، نه بدمردی».

7. التّمثیل‌‌ فی أصحاب الغفلة و الجُهّال «یافت آیینه زنگی‌‌ای در راه» (همان: 290-291).

از معدود حکایت‌هایی که توصیف ظاهری در آن وجود دارد، که نحوة کردار ابلهانه و خودشیفتگی‌‌‌‌اش دریافت می‌شود (عبیدی‌‌نیا و دلائی میدانی، 1391: 205-206). پیام عرفانی: «خودبینی، سدّ راه خودشناسی است». پیام اخلاقی: «خودبینی، آفت انسان است». شگرد طنزنویسی:

1.7. غفلت زنگی از سر جهل، به طنز انجامیده است. او حتّی چهرة خود را در آیینه نمی‌شناسد: «کآن که این زشت را خداوند است / بهر زشتیش در ره افکنده است» (سنایی، 1359: 290).

2.7. طنز واژگانی: «اینت» در اینجا صوت تعجّب است به معنای «شگفتا»، که در حدیقه، بیشتر افادة طعن و سرزنش می‌کند (درّی، 1392: 307) و تهکّم دارد.

8. التّمثیل فی إحتراق العشق و إظهاره «رفت وقتی زنی نکو در راه» (سنایی، 1359: 332-333).

گفت‌وگوی دانا و نادان؛ برخی سخنان زن از جنس سفسطه‌‌گری و مکر است. پرسنده: زن. پیام عرفانی: «عاشق باید یک‌‌دِله باشد، نه دَله» (راستگو، 1380: 146) و به یک دوست باید بسنده کند، که یک دل دارد (حلبی، 1390: 213). شگرد طنزنویسی: سه بیت، پاسخ عاشقانة مرد است، که این پرگویی، خود نشان از لاف‌‌زنی و حیله‌‌سازی دارد. هنگامی که زنْ مرد را به بازی می‌گیرد، طنز آغاز می‌شود و مخاطب همراه با زن بر لاف مرد خنده‌ای پنهانی می‌زند. جنس بازی زن با مرد لاف‌‌زن، سفسطه است؛ اینکه می‌گوید: «من هم از تو خوشم آمده، امّا اگر خواهر مرا ببینی، در زیبایی‌‌اش مبهوت و گنگ می‌شوی. برگرد و ببینش!». زن در ادامة سخن، همچنان که مرد را تحقیر می‌کند، صنعت نقیصه می‌سازد.

9. حکایت و مثل «گفت بهلول را یکی داهی» (سنایی، 1359: 366).

گفت‌وگوی دانای نادان‌‌نما و دانا، از جنس مذهب کلامی. پرسنده: دانا. پیام عرفانی: «راحت و رنج به هم آمیخته‌اند». پیام اخلاقی: «بهترین لباس انسان، زهد و سنّت است». پیام فلسفی: «راز این کلبه، نفس غمّاز است / عقل کلّ گنج‌خانة راز است» (همان). شگرد طنزنویسی:

1.9. طنز واژگانی: ضمن بازی تصحیف و جناس در بیت شش حکایت با دو واژة «جبّه» و «جنّه»، میان «بُرد» (پارچة کتانی) در بیت یک و «بُرد» (در برابر «آورد»)، بیت هفت، جناس تام پدید آمده است. سنایی با اسلوب حکیم، از معناهای ایهامیِ این واژگان بهره برده و در سطح واژگان، طنز آفریده است: «جُبّة برد را چه خواهم کرد؟ / جُبّه‌ای بخش نام او آورد» (همان)، که مقصودش، معنای دوم ـ یعنی فعل بُردن در برابر فعل آوردن ـ است: جُبّه‌ای که زندگی را می‌بَرَد، به چه دردم می‌خورد؟ جُبّه‌ای به من بدهید که شادی زندگی را برایم بیاورد.

2.9. طنز حکیمانه: پذیرش جبّة بُرد به شرط آنکه بر آن دویست چوب بزنند، خود شرطی شگفت‌‌آور و کنجکاوی‌‌برانگیز است؛ آن هم با دلیلی شگفت‌‌آورتر: «از پی آنکه در سرای سپنج / هیچ راحت نیافت کس بی‌رنج» (همان)، ولی این مذهب کلامی با رنگ‌وبوی طنز در پی، خواننده را به اندیشة عمیق‌‌تری وامی‌دارد: شادیِ داشتنِ لباسِ نو، ممکن است چنان رنجی با خود به همراه داشته باشد که بهلول حاضر است برای دور کردن آن رنج، دویست چوب به او بزنند.

10. التّمثّل فی أکل الرّبا «گفت روزی به جعفر صادق» (سنایی، 1359: 367-368).

گفت‌وگوی دانا و نادان. پرسنده: نادان. پیام عرفانی: «رباخواری و مال‌‌اندوزی، انسان را از خدا و پیامبر(ص) دور می‌کند». پیام اخلاقی یکم: «می‌خواری بهتر از رباخواری است» (حلبی، 1390: 218). پیام اخلاقی دوم: «بخشندگی در دین بسیار ستوده است». شگرد طنزنویسی: حُسن تعلیل دارد. هنگامی که رباخوار پرسید: «از حرامی ربا، چه مقصود است؟»، امام(ع) پاسخ داد: «زیرا که مانع جود است». باز هم در ادامة سخن امام(ع) یک حسن تعلیل تأثیرگذارتر آورده است که تناقض شرعی هم دارد؛ زیرا چنین مقایسه‌ای (بهتر بودن می‌خواره از رباخوار) عجیب می‌نماید، آن هم به دلیل جود و کرم.

11. حکایت «به گدایی بگفتم ای نادان» (سنایی، 1359: 368).

گفت‌وگوی دانا و نادان (خود سنایی در این حکایت، یکی از شخصیّت‌هاست). پیام عرفانی: «دنیا، عجوزی است که عروس هزار داماد می‌شود». پیام اخلاقی: «مال و ثروت، خوشی نمی‌آورد؛ حارث و وارث می‌آورد». شگرد طنزنویسی: غفلت از سر بلاهت. گدا معتقد است که چون نمی‌خواهد به خلق نیازی داشته باشد، گدایی می‌کند. پیام طنز این حکایت همان مثل معروف است: «گدایی کن تا محتاج خلق نشوی».

12. حکایت «آن سلیمان که در جهانِ قَدَر» (همان: 412).

گفت‌وگوی دانا و نادان، از جنس دیالکتیک سقراطی. پرسنده: دانا. پیام عرفانی: «کار جهان یک‌‌سره بر باد است». پیام اخلاقی: «به چیزهای سست‌‌بنیان نمی‌توان اعتماد کرد». شگرد طنزنویسی: سناییبه طور کامل این حکایت را به شیوة سقراطی تنظیم کرده است؛ یعنی پیر برزگر دانا، نخست پرسشی دارد. سلیمان(ع) پاسخ نه چندان شایسته‌ای به او می‌دهد. پیر با آمیختن شیوة اسلوب حکیم و تجاهل‌‌العارف از میان پاسخ سلیمان(ع)، آموزش عرفانی‌‌اش را می‌دهد: «نه نهادش نهاده بر باد است؟» و «جان چگونه به باد شاد شود؟» (همان).

13. فی طول العمر و الحسرة مع ذلک «نوح را عمر جمله ده‌‌صد بود» (همان: 415).

گفت‌وگوی دو دانا، از جنس دیالکتیک سقراطی، کمابیش با رعایت شیوة داستان‌‌نویسیِ مدرن و عناصر داستانی، اعمّ از طرح داستانی، شخصیّت‌‌پردازی، گفت‌وگو. پیام عرفانی: «نهایت کار انسان، مردن است» (حلبی، 1390: 158). انسان، فانی است و قضای الاهی، محتوم. پیام فلسفی: «انسان هر چقدر عمر دراز داشته باشد، باز هم برایش کم است و زودگذر». شگرد طنزنویسی: شیوة سقراطی در پرسش و پاسخ جبرئیل ونوح(ع) رعایت شده است. جبرئیل می‌پرسد و نوح(ع) پاسخ حسرت‌‌باری می‌دهد. امّا طنز واژگانی در یکی از بیت‌های پاسخِ وی است: «نوز ناسوده تن ز سیر سبیل / کآمد آوازِ پرنهیبِ رحیل». نوح(ع) پس از هزار سال عمر، می‌گوید: «هنوز»؛ و گویی در جوانی مرگ به سراغش آمده است.

14. حکایت مرد یخ‌‌فروش «مَثَلت هست در سرای غرور» (سنایی، 1359: 419).

رواییِ نقلی همراه بیان واگویة یخ‌‌فروش. پیام عرفانی: «در فرصت کوتاه و خطّیِ عمر باید حجمی از فروتنی و نام نیک آفرید، تا حسرتِ "بسی‌‌مان نماند و کس نخرید" (همان) نخورد». پیام اخلاقی: «خردمند آن کسی است که نخستْ جهان را خوب می‌بیند و سپس آن را کنار می‌نهد». پیام فلسفی: «عمر برف است و آفتاب تموز» (سعدی، 1386: 170). مقصود آنکه کالای این‌‌جهانی ـ اعمّ از عمر یا ثروت ـ همگی فانی است. شگرد طنزنویسی: جنس طنز، تلخ و حکیمانه و خیّامی است. در مفهوم این روایت، ناپایداری جهان و سرعت نابودی کالای عمر ما در تناقضی غریب، اندوهی فراتر از اندوه مرد یخ‌‌فروش نیشابوری فراهم می‌سازد که سکّه‌های زرش را به خرید یخ در تابستان داد، امّا هیچ کس خریدارش نبود.

15. حکایت در حقیقت تصوّف «صوفی‌‌ای از عراق، باخبر» (سنایی، 1359: 495).

پرسش و پاسخ دو دانا، از جنس دیالکتیک سقراطی. پیام عرفانی: «صوفی هیچ برای خود نمی‌خواهد. دهش خداوند را ایثار می‌کند و نداده را شکر می‌گوید». پیام اخلاقی: «نخست باید به داده و ندادة خدا شکر گفت. دوم، از آنچه خداوند به انسان می‌بخشد، باید ایثار کرد. سوم، بر نداشته‌ها باید بردبار بود». شگرد طنزنویسی: طنز در پاسخ صوفی عراقی، مذهب کلامی دارد. صوفی عراقی از مرد خراسانی، روش عبادت‌‌شان را پرسید. صوفی خراسانی پاسخی به‌‌ظاهر سنجیده داد: «بخوریم آن نصیب و شکر کنیم / ور نیابیم، جمله صبر کنیم» (همان). عراقی در مقایسة میان خراسانی و سگ، با کمک مذهب کلامی، پاسخ طنّازانه‌ای می‌دهد: «این چنین صوفی‌‌ای بی‌ایمان / اندر اقلیم ما کنند سگان / چون بیابند استخوان، بخورند / ورنه صابر بوَند و درگذرند» (همان). در پرسش بعدی از خراسانی، پاسخ ظریف عراقی چنین است: «چون بوَد، کنیم نثار / ور نباشد، به شکر و استغفار» (همان).

16. التّمثیل فی القناعة و ترک‌‌الحاجة «بود بقراط را خُمی مسکن» (همان: 670-689).

گفت‌وگوی دانا و نادان، از جنس دیالکتیک سقراطی. پرسنده: دانا. نکته آنکه «در آثار سنایی، خُم‌‌نشینی یک بار به افلاطون، یک بار به سقراط و یک بار هم به بقراط نسبت داده شده است» (حلبی، 1390: 148). پیام عرفانی: «دست نیاز باید به سوی خدا دراز کرد». پیام اخلاقی: «از بد روزگار به خدا باید پناه بُرد». شگرد طنزنویسی: محور گفت‌وگوی بقراط و پادشاه بر اصول دیالکتیک سقراطی‌‌ و تغافل است. شاه ‌‌در برابر سه خواستة بقراط (دور کردن گناه، جوان شدن، طولانی شدن عمر) اظهار عجز کرد و خود بقراط به خوبی می‌داند که این سه خواسته از توان بشر بیرون است، امّا برای ریشخند قدرت شاه، چنین خواسته‌هایی را مطرح ساخت تا به این طنز حکیمانة همراهِ مَثَل برسد: «برتر شو از برِ خورشید / که رطب خیره بار نارد بید» (سنایی، 1359: 670). در زبان عام، مصرع نخست این بیت سنایی، مَثَل شده است (دهخدا، 1383، 1/416).

 

نتیجه‌‌

1. اخلاقیّات: سنایی نوزده موضوع را در حکایت‌های طنزآمیز ستوده است: سکوت، بخشندگی و ایثار، خوش‌‌بینی، نیکوکاری، قناعت، یاری جستن از کاردانان، کوشش، علم با فضیلت و بینش و هنر، نوشتن سخن بزرگان، عشق، ظاهربین ‌‌نبودن، حلال‌‌خواری، زهد و سنّت، ترک دنیا پس از تجربه و آگاه شدن از آن، رازنگهدار بودن، شکر خدا را گفتن، بردباری، هدفمندی انسان‌ها، خوش‌‌سخنی، فروتنی.

همچنین 21 موضوع را در این حکایت‌ها نکوهیده است: بیداد، تعصّب دینی، آرزوهای بی‌حدّ نفس، روزگار دانشمندستیز، دنیاطلبی، غیبت و گناه، خودبینی، جهل، علم بی‌فضیلت و بینش و هنر، حجّ گزاردنْ بی نیّت درست، عقل عقیله، دین‌‌پوشی بدون دین‌داری، حرام‌‌خواری، آز، رباخواری، مال‌اندوزی، پرخوری، اندیشة سست، بی‌وفاییِ خسان، رشوه، خویشاوند بد.

2. عرفانیّات: الف. سِیر؛ مقصود تمام آنچه به حوزة دل و اندیشة صوفی مربوط است. در حکایت‌های طنزآمیز حدیقه، با این جهان‌‌بینی روبه‌‌رو می‌شویم: احسن بودن نظام آفرینش جهان، احاطه نداشتن محدود بر نامحدود، نداشتن ترس جز از خدا، همواره به یاد خدا بودن، جبری بودن قانون حاکم بر جهان، پذیرش رهبری عشق برای رسیدن به خدا، باورِ دوریِ عشق از کفر و ایمان، آگاهی بر صفات خدا: قادر بودن خدا به هر فعلی و دانا بودن به همة علوم، آگاهی بر برتری ابلیس بر انسان از نظر هوش، اعتقاد به آمیختگیِ راحت و رنج، اعتقاد به بی‌اعتبار و فانی بودن این دنیا و دل نبستن بدان، اعتقاد به ارزشمندی جهان آخرت، آگاهی بر دووجهی بودن انسان.

ب. سلوک؛ در حکایت‌های طنزآمیز حدیقه با این آموزش‌های سلوک صوفیانه برمی‌خوریم: از خودشناسی به خداشناسی رسیدن، توکّل داشتن به خدا، نیاوردن چون و چرا در برابر خواست مراد، کوشش برای دوست و میهمان خدا شدن، تحقیر کار و رای نفس با وجود شرافت گوهر و ذات آن، گوشه‌‌نشینی و خلوت‌‌گزینی و ریاضت‌‌کشی، از میان بردن حجاب‌های مادّی برای رسیدن به خدا، گزاردن کامل و درست عبادت‌ها، دوری از گناه و غیبت و خودبینی و رباخواری و مال‌‌اندوزی و خواهش‌های نفس، آمیختگی توفیق الاهی و جهد انسانی، عشق‌‌ورزی به خدا، از خود گذشتن و بی‌خویشتن شدن، یک شکل و رنگ شدن با همة عاشقان به خدا، یک‌‌دله بودن در عشق، ترک قیل و قال، هیچ نخواستن و شکرگزار بودن، به خدا نیازمند بودن.

3. بسامد کاربرد شگردهای طنزنویسی در حکایت‌ها به ترتیب زیر است: «مذهب کلامی» (15 بار)، «تهکّم» (13 بار)، «طنز واژگانی» (10 بار)، «قول به موجب» (8 بار)، «سخن دوپهلو» و «طنز حکیمانه» (هر کدام 7 بار)، «اسلوب حکیم» و «دیالکتیک سقراطی» و «تجاهل‌العارف» (هر کدام 6 بار)، «غفلت از سر بلاهت» و «نقیصه‌‌سازی» (هر کدام 5 بار)، «حسن تعلیل» (4 بار)، «سفسطه‌‌گری» و «تغافل» (هر کدام 3 بار)، «ذمّ شبیه مدح» و «غفلت از سر جهل» (هر کدام 2 بار)، «محتمل‌الضّدّین» و «غفلت از سر خطا» و «لغز» هر کدام یک بار.

4. «دانا» واژه‌ای کلّی است برای شخصیّت‌های آموزگار در این حکایت‌ها. جنس دانایان در این حکایت‌ها یک‌سان نیست؛ گاهی رادمردند، گاه پیامبر، زاهد، امام زمان، پیرزن، عاشق، زن زیبارو، پادشاه، بهلول و گاه حتی اشتر.

«نادان» نیز واژه‌ای کلّی است برای همة شخصیّت‌های ناآگاه از اخلاق و عرفان و فلسفه. جنس نادانان هم یکی نیست: از ابله و جاهل و رباخوار و مرد عاشق گرفته تا داهی و شاه. مقصود آنکه حدّ و مرز دینی و دنیایی و عرفانی ندارند؛ گاهی یک شاه نادان می‌شود و گاه یک پیامبر. طرفِ طنز سنایی، گروه مشخّص و محدودی نیست.

5. در این حکایت‌ها، تجربه‌هایی را می‌بینیم که منطقش با منطق معمولی و مشترک همگان، همخوانی ندارد و خردگرایان را متعجّب می‌سازد؛ برای نمونه، اینکه کسی نتواند زعفران را از پیاز بازشناسد، به خودشناسی منجر به خداشناسی ربط منطقی ندارد؛ یا کسی که منقبت نیای خود را نشناسد، شایسته نیست که در محضر دادگاه شهادت دهد. این گزاره‌ها با خرد جمعی همخوانی ندارد، ولی باید دانست که در تجربه‌های صوفیانه، معنا از مفهوم ظاهری فراتر می‌رود و با معانی و تجربه‌هایی پیوند می‌خورد که از ناخودآگاه و تجربه‌هایی ورای تجربه‌های معمولی و مشترک برآمده است. کاربرد پربسامد مذهب کلامی و قول به موجب و اسلوب‌‌حکیم در این حکایت‌ها به همین ویژگی تجربه‌های صوفیانه برمی‌گردد؛ زیرا یا می‌خواهد برای این تجربه‌های غیرمنطقی و ورای عادت، دلیل و منطق عقلانی بسازد تا باورپذیر شوند؛ یا با بیان پاسخی خلاف انتظار، ذهن مخاطب را به اندیشیدن وادارد؛ یا با پرداختن به معنای دوم، از راه واژگان و یافتن ایهام واژگان، چراغی بسازد برای شناخت اندیشة پسِ پشت این ظاهر.

6. زبان سنایی در طنز، پرخاشگر است. بسامد بالای تهکّم به همین واقعیّت اشاره دارد. گویی نبوغ و تجربة بسیار وی هنگام نوشتن حدیقه، از بلاهت و جهالت مردم و سالکان به ستوه آمده و چنین آنان را به ریشخند گرفته است.

7. با وجود پیری، شیطنت‌های گفتاری‌‌اش سنایی، بسیار است. بسامد زیاد طنز واژگانی، این سخن را مستند می‌سازد. او همچون پسربچه‌ای شوخ، با شخصیّت‌های حکایت‌هایش و مخاطبان و حتّی پروردگار، مطایبه می‌کند. هر چند گاهی این شیطنت از حدّ معمول می‌گذرد و به واژگان و تعبیرهای قبیح آلوده می‌شود، در شقّ طنزش می‌تواند لبخند را بر لب اغلب خوانندگان متن بیاورد؛ حتّی پس از گذشت حدود هزار سال.

 

مراجع

آرین‌پور، یحیی (1372)، از صبا تا نیما، تهران، زوّار.

آشوری، داریوش (1377)، شعر و اندیشه، تهران، مرکز.

احترامی، منوچهر و فریبا فرشادمهر (1389)، طنزآوران امروز ایران 1، چاپ دوم، تهران، سورة مهر.

اشرف‌زاده، رضا (1375)، آب آتش‌افروز ـ گزیدة حدیقةالحقیقة سنایی غزنوی، تهران، جامی.

اصلانی (همدانی)، محمّدرضا (1384)، «طنزنامه (نگاهی به چند اصطلاح و موضوع رایج در هنر طنز)»، مجلّة رشد آموزش زبان و ادب فارسی، شمارة 37، ص 78-83.

انوری، حسن (1381)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن.

ـــــــــــــ (1386)، «طنز حافظ: ساختار طنز ادبی و نمونه‌هایی از طنز در نظم و نثر فارسی»، مجلّة فردوسی، فروردین و اردیبهشت، شمارة 53 و 52، ص 20-22.

بهزادی اندوهجردی، حسین (1378)، طنز و طنزپردازی در ایران (پژوهشی در ادبیّات اجتماعی، سیاسی، انتقادی ـ علل روانی و اجتماعی)، تهران، صدوق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۴۸

فراخوان مقاله همایش بین المللی هزاره ناصر خسرو قبادیانی - اسفند 93

سطح برگزاریبین المللی

محورهای همایش
روزگار ناصرخسرو دیدگاههای سیاسی اجتماعی او
دیدگاههای فلسفی ناصرخسرو
قرآن و حدیث در آثارناصر خسرو
دیدگاه های کلامی نصرخسرو
دیدگاه های اخلاقی،تعلیمی وتاویلی نصرخسرو
دیدگاه های زبانی و ادبی نصرخسرو
.....
برای دریافت محورهای کامل سایت همایش را ملاحظه فرمایید

محورهای همایش

 برگزا کنندگان همایش :دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی با همکاری کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران دبیرخانه شورای‏ عالی انقلاب فرهنگی .

تحت حمایت اطلاع رسانی وب سایت ایران کنفرانس
مهلت ارسال چکیده مقالات: 30 آذر 1393
مهلت ارسال متن کامل مقالات: 30 دی 1393
تاریخ برگزاری همایش: نیمه اول اسفند 1393

naserkhosro.sbu.ac.ir/fa سایت همایش :

 29902493 تلفن تماس دبیرخانه :
آدرس دبیرخانه: تهران - اوین - دانشگاه شهید بهشتی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی
محل برگزاری: تهران - مرکز همایش های بین المللی دانشگاه شهید بهشتی
naserkhosro@mail.sbu.ac.ir  :آدرس ایمیل
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۳

          


نویسنده : ژوزه ساراماگو 
مترجم : محمد صادق سبط الشیخ 
برنده نوبل ادبی سال 1998
قطع :رقعی 
داستان رمان کوری یک حکایت اخلاقی است و پیام های بسیاری برای مخاطب دارد نکته جالب کتاب در این است که قهرمان ها به صورت صفت یاد می شوند و هیچکدام از شخصیت ها نام ندارند . کوری داستان معنوی ، نه کوری سیاه و تاریک و تاریک کوری سفید و تابناک ، که در تمام شهر شیوع پیدا کرده است و اپیدمی وحشتناکی ایجاد می کند. ژوزه سارماگو (نویسنده داستان ) در کوری ، نابینایی و به قول نویسنده ( کوری ) تعهد و باور عمیق خود را به عدالت اجتماعی احترام به خرد و عقل سلیم همراه با تزکیه روح و سلامت جسم که تنها ضمانت پایدار ماندن هر جامعه است در غالب یک رمان شگفت انگیز به ما ارمغان می دهد. رمان کوری در سال 1995 در ایران منتشر شده است . ساراماگو می گوید این کوری کوری واقعی نیست ، تمثیلی است از کور شدن عقل و فهم انسان . ما انسانها عقل داریم و اغلب اوقات عاقلانه رفتار نمی کنیم.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۵

« مدیر اداره کتاب تغییر کرد »

   «همایون امیر زاده»


با حکم سیدعباس صالحی - معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - همایون امیرزاده سرپرست دفتر توسعه کتاب و کتاب‌خوانی (اداره کتاب) و جایگزین علی شجاعی صائین شد .

به گزارش بخش ادبیات و نشر ایسنا، در متن حکم صالحی برای انتصای سرپرست دفتر توسعه کتاب و کتاب‌خوانی که صدور مجوز نشر کتاب از مهم‌ترین فعالیت‌های این دفتر است، آمده است: «نظر به سوابق فرهنگی و تجارب ارزشمند اجرایی، به موجب این حکم با حفظ سمت به عنوان سرپرست دفتر توسعه کتاب و کتاب‌خوانی منصوب می‌شوید. امید می‌رود با استعانت از خداوند متعال و بهره‌گیری از ظرفیت‌های موجود در انجام وظیفه محوله موفق و موید باشید ».

بنا بر گزارش روابط عمومی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیش‌تر علی شجاعی صائین به مدت یک سال و 10 روز در دفتر توسعه کتاب و کتاب‌خوانی به عنوان مدیرکل فعالیت داشته است .

این گزارش می‌افزاید، از سوابق فرهنگی همایون امیرزاده می‌توان به مشاور علمی، فرهنگی و مدیریتی معاونت امور فرهنگی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان هرمزگان، معاون اداره کل استان‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رییس هیات صدور پروانه نشر کشور، رییس هیات تجدید نظر تخلفات ناشران و نایب رییس شورای تعاملات استانی معاونت امور فرهنگی اشاره کرد .

«علی شجاعی صائین»

گزارش :ایسنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۳۸

    



یکی از مواهبی که نصیب دوستداران مولانا جلال‌الدّین بلخی و پژوهندگان زندگی و اندیشه او شده است اطّلاعات نسبتاً مبسوطی است که از اقوال و احوال و وقایع زندگی او به روزگار ما رسیده است. این اطّلاعات در دو نوع از منابع مضبوط است: یکی زندگی‌نامه‌های کهنی که اخلاف مولانا درباره او نوشته‌اند و دیگری آثار خود مولانا که از میان آن‌ها «مکتوبات» (نامه‌های) او استثنایی است. مولانا، با نامه‌های خود، دریچه‌ای به زندگی خصوصی و «اندرونی» ‌اش گشوده است و آلبوم خصوصی‌ای از خود به‌یادگار گذاشته است.

کتاب «احوال دل گداخته» گزیده‌ای است از نامه‌های مولانا که با توضیحات و مقدّمه‌ای مفصّل به‌قلم دکتر غلامعلی حدّاد عادل، در مجموعه «از میراث ادب فارسی» انتشارات سخن، در سال ۱۳۹۲، منتشر شده است. کتاب پس از پیشگفتاری که حکم دیباچه دارد و در آن اندیشه و سبب تألیف کتاب و نیز روش کار توضیح داده شده است، وارد مقدّمه‌ای سه‌بخشی می‌شود: بخش نخست درباره نظم ساختاری و مضمون نامه‌هاست که در آن نامه‌های مولانا از حیث صورت و محتوا تجزیه و تحلیل شده است؛ در بخش دوم، فواید زبانی و ادبی نامه‌ها (اعم از نکات دستوری و واژگانی و آرایه‌های ادبی و...) تحلیل و بررسی شده است؛ و در بخش سوم نیز با تحلیل اجتماعی نامه‌ها فواید آن‌ها در شناخت اوضاع و احوال جامعه پیرامون مولانا در قونیه قرن هفتم بازنموده شده است. پس از این مقدمه صدوسی‌صفحه‌ای، بدنه اصلی کتاب، یعنی شصت‌و‌پنج نامه گزیده از مکتوبات، آمده است که در ذیل هر نامه معنای واژه‌ها و عبارات و اشعار فارسی و عربی و آیات و احادیث مندرج در نامه‌ها توضیح داده و ترجمه شده‌اند.

کتاب با این هدف تألیف شده است که درسنامه‌ای باشد برای دانشجویان و علاقه‌مندان زبان و ادبیات فارسی تا آنان با نمونه‌ای کمترشناخته از نثر فارسی قرن هفتم، از کسی که شعر و اندیشه‌های او شهرت عالمگیر یافته است، آشنا شوند.

معرفی از ایرج فرجی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۳۱

 

برگزیده گان جایزهء جلال آل احمد /« آه باشین و ملکان عذاب»

اختتامیه هفتمین جایزه ادبی جلال آل احمد با معرفی برترین‌ها برگزار شد و سرانجام یک نویسنده 110 سکه طلا را به خانه برد و دو نفر نیز به صورت مشترک برگزیده شدند. دو تن از این افراد، داور و عضو هیأت علمی جایزه هستند.

در بخش رمان و داستان بلند کتاب‌های «آه با شین» تألیف محمدکاظم مزینانی و «ملکان عذاب» تألیف ابوتراب خسروی به صورت مشترک (هر کدام 55 سکه تمام بهار آزادی) به عنوان اثر برگزیده معرفی شد .

نامزدهای این بخش کتب ذیل بودند :

«آه با شین» اثر محمدکاظم مزینانی محصول انتشارات سوره مهر‌

«بی ترسی» نوشته محمدرضا کاتب محصول نشر ثالث‌

« روز حلزون » اثر زهرا عبدی محصول نشر گیسا‌

«سنگ وسایه» نوشته محمدرضا صفدری محصول نشر ققنوس‌

«ملکان عذاب» اثر ابوتراب خسروی از نشر ثالث

ابوتراب خسروی در بخش داستان کوتاه این جایزه به عنوان داور فعالیت داشت .

در بخش نقد ادبی نیز کتاب «گشودن رمان» اثر حسین پاینده برگزیده شد .

نامزدهای این بخش

« گشودن رمان » اثر حسین پاینده، نشر مروارید

« نشانه-معناشناسی دیداری » اثر حمیدرضا شعیری، نشر سخن،

« آینه‌های دور و نزدیک » اثر صابر امامی، موسسه خانه کتاب‌

« شهر و تجربه مدرنیته فارسی » اثر نرگس خالصی مقدم، نشر تیسا‌

 « کارکرد گفتمانی سکوت» اثر لیلا صادقی، نشر نقش جهان

حسین پاینده در هفتمین دوره جایزه جلال عضو هیات علمی بود .

 

در بخش داستان کوتاه اثری به عنوان برگزیده انتخاب نشد و کتاب رازهای سانتی‌متری شایسته تقدیر شناخته شد .

در بخش داستان کوتاه اثری به عنوان برگزیده انتخاب نشد و کتاب رازهای سانتی‌متری شایسته تقدیر شناخته شد .

 

نامزدهای بخش داستان کوتاه عبارتند از:

مجموعه داستان‌های «رازهای سانتی‌متری» اثر مردعلی مرادی از نشر روزنه

«در هوای گرگ و میش» اثر محسن عباسی از نشر رخداد نو‌

«گرمازدگی» اثر فرشته احمدی از نشر افق‌

نامزدهای این بخش کتب ذیل بودند :

«آه با شین» اثر محمدکاظم مزینانی محصول انتشارات سوره مهر‌

«بی‌ترسی» نوشته محمدرضا کاتب محصول نشر ثالث‌

«روز حلزون» اثر زهرا عبدی محصول نشر گیسا‌

«سنگ و سایه» نوشته محمدرضا صفدری محصول نشر ققنوس‌

«ملکان عذاب» اثر ابوتراب خسروی از نشر ثالث

ابوتراب خسروی در بخش داستان کوتاه این جایزه به عنوان داور فعالیت داشت .

در بخش نقد ادبی نیز کتاب «گشودن رمان» اثر حسین پاینده برگزیده شد .

نامزدهای این بخش

«گشودن رمان» اثر حسین پاینده، نشر مروارید

«نشانه-معناشناسی دیداری» اثر حمیدرضا شعیری، نشر سخن،

«آینه‌های دور و نزدیک» اثر صابر امامی، موسسه خانه کتاب‌

«شهر و تجربه مدرنیته فارسی» اثر نرگس خالصی مقدم، نشر تیسا‌

 .«کارکرد گفتمانی سکوت» اثر لیلا صادقی، نشر نقش جهان

حسین پاینده در هفتمین دوره جایزه جلال عضو هیات علمی بود

 

در بخش داستان کوتاه اثری به عنوان برگزیده انتخاب نشد و کتاب رازهای سانتی‌متری شایسته تقدیر شناخته شد .

در بخش داستان کوتاه اثری به عنوان برگزیده انتخاب نشد و کتاب رازهای سانتی‌متری شایسته تقدیر شناخته شد .

 

نامزدهای بخش داستان کوتاه عبارتند از :

مجموعه داستان‌های «رازهای سانتی‌متری» اثر مردعلی مرادی از نشر روزنه

«در هوای گرگ و میش» اثر محسن عباسی از نشر رخداد نو‌

«گرمازدگی» اثر فرشته احمدی از نشر افق‌

«سرطان جن» رامبد خانلری از نشر آگه‌

«دوربرگردان» اثر میثم کیانی از نشر زاوش

در بخش مستندنگاری‌ نیز دو کتاب «زندان الرشید» و «سفر برگذشتنی» به صورت مشترک برگزیده شدند و به نویسندگان آن‌ها (محمدمهدی بهداروند و محمدرضا توکلی صابری) هر کدام 55 سکه طلا تعلق گرفت .

نامزدهای این بخش

1970 روز در شماره شش ژان پارت از حجت الله ایوبی، منتشر شده توسط نشر ثالث‌

پنجره‌های تشنه از مهدی قزلی، انتشارات سوره مهر‌

زندان الرشید از محمدمهدی بهداروند،‌ انتشارات سوره مهر

سفر برگذشتنی،‌ محمدرضا توکلی صابری از نشر قطره‌

شرح بی نهایت از آزرم و فرهاد فخرالدینی، نشر قطره



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۱۸

مصطفی خرامان، نویسنده کودک ونوجوان از تربیت ویژه برای نویسندگان کودک و نوجوان سخن می گوید

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان


اگر قرار باشد نسل نویسندگان کودک و نوجوان هر 20 سال یکبار تغییر کند باید گفت که این اتفاق تاکنون رخ نداده‌است. اگر بررسی کنیم، می‌بینیم که در میان نسل نویسندگان جدید و نوقلم، در مقایسه با نسلی که اوایل انقلاب شکل گرفته بود، کمتر می‌توان نویسنده‌ای برجسته‌ پیدا کرد .

یکی از دلایل این مساله این است که برای آموزش نویسندگان نسل جدید، کمتر به تولید کتاب‌های تئوریک و مباحث نظری توجه شده است و هنوز همان کتاب‌های نظری و تئوریکی که در زمان گذشته منتشر شده در بازار وجود دارد. من کمتر کتاب جدیدی درباره مسائل تئوریک در حوزه کودکان و نوجوانان دیده‌ام .

درواقع اگر 10 یا 15 سال پیش در حوزه تولید مطالب تئوریک و مباحث نظری خوب کار می‌شد، امروز می‌توانستیم تعدادی نویسنده برجسته ، بین نویسندگان نسل جدید داشته باشیم .

البته ضعف در حوزه تولید کتاب‌های تئوریک عوامل متعددی دارد که از آن جمله می‌توان به کمبود تقاضا برای این آثار اشاره کرد. از قدیم رسم بر این بود که افراد تازه وارد به حوزه نویسندگی کودکان و نوجوانان، می‌بایست در ابتدا داستان‌ها و اشعارشان را در مجلاتی که مربوط به بچه‌ها بود منتشر می‌کردند تا ایراداتشان برطرف و نهایتا مجموعه‌ای از این شعرها و داستان‌ها در کتابی منتشر می‌شد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۳ ، ۱۲:۵۵

 روز دانشجو را به همه ی دانشجویان تبریک عرض میکنم و آرزومندم که همیشه در راه کسب علم و رسیدن به درجات بالا تر علم همواره کوشا باشید تا برای میهن عزیزمان افتخارات به صورت روزافزون بیافرینید .

روز دانشجو
بعد از کودتاى 28 مرداد 1332، رژیم وابسته پهلوى که توانسته بود با کمک اربابان امریکایى بر اریکه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پایه هاى حکومت خود را تثبیت کند، اما غافل از اینکه مقاومت مردم بطور کامل از بین نرفته و ایران در اولین فرصت خشم و انزجار خویش را نشان خواهد داد .
نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا در سال 1332، راهى ایران گردید. در حقیقت او مى آمد تا نتیجه سرمایه گذارى بیست و یک میلیون دلارى را که سازمان جاسوسى امریکا سیاه در راه کودتا و سرنگونى دولت مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کند. ملت در حال افسردگى و از نفاق و تفرقه اى که استبداد توانسته بود در میان او ایجاد کند، ناراحت بود .
رهبرى نهضت مقاومت، قصد رساندن صداى اعتراض مردم را به گوش جهانیان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را که مى خواست با مشروع جلوه دادن رژیم کودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام بدست آورد، خنثى کند. اجراى این برنامه به عهده کمیته هماهنگى دانشگاه تهران واگذار شده بود .
تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به ورود دنیس رایت، کاردار جدید سفارت انگلیس در ایران، از روز 14 آذر 1332، آ غاز گردید دانشجویان دانشکده هاى حقوق و علوم سیاسى، علوم دندان پزشکى، فنى، پزشکى، داروسازى در دانشکده هاى خود تظاهرات پرشورى علیه رژیم کودتا برپا کردند . رژیم پهلوى که به خوبى از خشم ملت و خصوصا دانشجویان نسبت به خود و اربابان امریکا از پیش آگاه بود، با تمام قوا متوجه دانشگاه شد. روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و ماموران انتظامی ،در زد و خورد با دانشجویان ،شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند . صبح روز 16 آذر 1332، گارد تا دندان مسلح رژیم پهلوى براى اولین بار وارد صحن دانشگاه شد تا فریاد مخالفان را در گلو خفه کند


در یکى از کلاسهاى درس دانشکده فنى، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور ماموران گارد رژیم شاه در صحن دانشگاه، آنها را به مسخره مى گیرند و همین بهانه کافى بود تا وارد کلاس درس شوند و با ایجاد جو رعب و وحشت، محیط را براى بهره بردارى و گرفتن زهر چشم دانشجویان آماده سازند. ماموران گارد با حمله به دانشجویان بى پناه سه تن از آنان را به شهادت مى رسانند .
حادثه 16 آذر 1332، بعنوان یک روز (مقاومت تاریخى) در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس، همه ساله به رغم کوشش رژیم و ساواک، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههاى سراسر ایران مراسم و تظاهراتى به یاد شهیدان آن روز برپا مى کردند .
شهید چمران در ر ابطه با حادثه 16 آذر مى گوید :
وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویى همه را به چشم مى بینم، صداى رگبار مسلسل در گوشم طنین مى اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مى لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک مى شنوم. دانشکده فنى خون آلود را در آن روز و روزهاى بعد به راى العین مى بینم ........
نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا به ایران مى آید تا نتیجه بیست و یک میلیون دلار خرج کودتا را ببیند
 ." خصوصیت بالقوه دانشجویان در این است که با تحرک گرایش، استنباط و فهم خود فضا را تغییر مى دهند"
شرط اصلى در تضمین امروز و فرداى دانشجو میزان برخوردارى او از معنویات است فارغ التحصیل دانشگاه ما باید نسبت به کشور و میهن خود وفادار و متعهد باشد. با رافت و عطوفت با انسان ها برخورد کند و تنها در اندیشه پر کردن جیب خود نباشد و براى رسیدن به این هدف، انس با خدا و چشیدن لذات ذکر و دعا و تضرع اجتناب ناپذیر است و این هدیه بزرگ را تشکل ها و انجمن هاى اسلامى باید به دانشجویان تقدیم کنند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۲۰:۰۸

با سلام خدمت همه دوستان عزیزم:

به اطلاع می رسانم هر چه جلسات کلاس داستان نویسی ادامه مییابد بحث ها و نقدها و نوشته های حاضرین در جلسات پیشرفت می کند و به سمت حرفه ای شدن می رود که  موارد پیشرفت حاصل شده را مدیون زحمات استاد ارجمند سرکار خانم «جهرمی»هستیم که یکبار دیگر از ایشان سپاس گذاری مینمایم و البته از زحمات دوستان عزیزی که در این جلسات شرکت می کنندو در انجام تمرینات همت می نمایندهم سپاس گذارم.

و اما :

1. در ابتدای هر جلسه طبق روال همیشه استاد از دیده ها و شنیده های جالب و جذاب این هفته پرسیدند و که از نظر من یکی از بهترین بخش های کلاس داستان نویسی همین است زیراکه با بهترین تجربه های هنری داوطلبان اشنا می شویم .

2. در این جلسه دانشجویان داستان هایشان را در جمع خواندند و بعد استاد و حاضرین در جلسه بعد از گوش سپردن داستان را نقد کردن .

3. و در سومین قسمت برنامه روند کلاس استاد درس های تخصصی در رابطه با نوشتن حرفه ای در مبحث  تنه ی اصلی داستان توضیحاتی را فرمودند .

4. ودر آخر طبق روال همیشه تمرینات مربوط به توضیحاتشان را ذکر نمودند.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۲

مطلبی جهت اطلاع دانشجویان و دانش دوستان ادبیات:


با سلام خدمت علاقمندان پیشنهاد میکنم از  آدرس سایت که در ذیل این سطر گذاشته ام


،که مطلبی از استاد ارجمند جناب آقای «دکتر سرمدی » است دیدن نمایید .                      


http://www.ibna.ir/vdcdsn0ffyt0oj6.2a2y.html



                                                                                                    " با تشکر "

            

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۲:۴۱

جلسه ی یازدهم کلاس داستان نویسی :

درود بر تمامی دوستان علاقمند به رشته ی ادبیات و تشکر از بازدید کنندگان عزیز . توضیحات کوتاهی از تجارب خود در حضور استاد ارجمندم سر کار خانم «جهرمی » در آخرین جلسه ی کلاس داستان نویسی خدمت شما دوستان قرار می دهم تا شاید راهنمایی باشد هر چند کوچک در راستای تعلیم و پرورش استعداد های ناب شما عزیزان....

 و اما بعد:

جلسه ی یازدهم با تمام جلسات آموزشی گذشته فرق داشت و ما فیلم مستندی دیدیم از زندگی نامه نویسنده و ادیب بزرگواری به نام «نادر ابراهیمی» مردی از جنس ناب انسانیت کهبیش از نیم قرن از زندگی خود را صرف نوشتن کتابهای داستان ،شعر،فیلمنامه و ساختن قطعات موسیقی نمود و او هم از نویسندگان و هنرمندانی بود که با وجود تحمل سختی ها و زحمات بسیار در راستای غنی نمودن فرهنگ ملی و ادبیات فارسی کمتر شناخته شده است . نادر ابراهیمی هنرمندی تمام عیار و انسانی صادق بوده که خصوصیات بی نظیر انسانی را می توان در آثار متعدد و زیبای او مشاهده نمود .

قصد دارم یک توضیح مختصر از زندگینامه پر بار این ادیب بزرگوار در اختیار شما علاقه مندان عزیز بگذارم بلکه انگیزه ای برای شناخت بیشتر ایشان باشد .



زندگینامه نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی در چهاردهم فروردین ماه سال 1315 در تهران به دنیا آمد و در سن 72 سالگی پس از چندین سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری بعد از ظهر پنجشنبه 16 خرداد سال 1387 در گذشت.

 

وی تحصیلات مقدماتی را در این شهر گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکده‌ی حقوق وارد شد. اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی به درجه‌ی لیسانس رسید .

 

او از ١٣ سالگی به یک سازمان سیاسی پیوست که بارها دستگیری، بازجویی و زندان رفتن را برایش درپی داشت .

 

ارایه‌ی فهرست کاملی از شغل‌های ابراهیمی، کار دشواری است. او خود در دو کتاب ”ابن مشغله” و ”ابوالمشاغل” ضمن شرح وقایع زندگی، به فعالیت‌های گوناگون خود نیز پرداخته است. ازجمله شغل‌های او بوده است: کمک‌کارگری تعمیرگاه سیار در ترکمن‌صحرا، کارگری چاپخانه، حسابداری و تحویلداری بانک، صفحه‌بندی روزنامه و مجله و کارهای چاپ دیگر، میرزایی یک حجره‌ی فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایران‌شناسی عملی و چاپ مقاله‌های ایران‌شناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور کردن کتاب‌های کودکان، مدیریت یک کتاب‌فروشی، خطاطی، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاه‌ها .....

 

در تمام سال‌های پرکار و بی‌کار یا وقت‌هایی که در زندان به‌سر می‌برد، نوشتن را ـ که از ١٦ سالگی آغاز کرده بود ـ کنار نگذاشت. در سال ١٣۴٢ نخستین کتاب خود را با عنوان ” خانه‌یی برای شب” به‌چاپ رسانید که داستان ”دشنامدر آن با استقبالی چشمگیر مواجه شد. تا سال ١٣۸٠ علاوه بر صدها مقاله‌ی تحقیقی‌ و نقد، بیش از صد کتاب از او چاپ و منتشر شده است که دربرگیرنده‌ی داستان بلند (رمان) و کوتاه، کتاب کودک و نوجوان، نمایشنامه، فیلمنامه و پژوهش در زمینه‌های گوناگون است. ضمن آن‌که چند اثرش به زبان‌های مختلف دنیا برگردانده شده است .

نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعه‌ی تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده، و آهنگ‌ها و ترانه‌هایی برای آن‌ها ساخته است. او همچنین توانسته است نخستین مؤسسه‌ی غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایران‌شناسی را تاسیس کند؛ که هزینه و زحمت‌های فراوانی برای سفر، تهیه‌ی فیلم و عکس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی کردن آن‌ها صرف کرد؛ ولی چنان‌که باید، شناخته و به‌کار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد .

 

او فعالیت حرفه‌یی خود را در زمینه‌ی ادبیات کودکان، با تاسیس ”مؤسسه‌ی همگام با کودکان و نوجوانان” ـ با همکاری همسرش ـ در آن مؤسسه متمرکز کرد. این مؤسسه، به‌منظور مطالعه در زمینه‌ی مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان برپا شد و فعالیتش را در حیطه‌ی نوشتن، چاپ و پخش کتاب، نقاشی، عکاسی، و پژوهش درباره‌ی خلق‌وخو، رفتار و زبان کودکان و نیز بررسی شیوه‌های یادگیری آنان دنبال کرد. ”همگام” عنوان ”ناشر برگزیده‌ی آسیا” و ”ناشر برگزیده‌ی نخست جهان” را از جشنواره‌های آسیایی و جهانی تصویرگری کتاب کودک دریافت کرد .

 

ابراهیمی در زمینه‌ی ادبیات کودکان، جایزه‌ی نخست براتیلاوا، جایزه‌ی نخست تعلیم و تربیت یونسکو، جایزه‌ی کتاب برگزیده‌ی سال ایران و چندین جایزه‌ی دیگر را هم دریافت کرده است. او همچنین عنوان ”نویسنده‌ی برگزیده‌ی ادبیات داستانی ٢٠ سال بعد از انقلاب” را به‌خاطر داستان بلند و هفت‌جلدی ”آتش بدون دود به‌دست آورده است .

 

نادر ابراهیمی در زندگی پرفرازونشیب خود، جایگاه خاصی برای ورزش نگهداشته است او رشته‌های مختلف ورزشی را تجربه کرده، یکی از قدیم‌ترین گروه‌های کوهنوردی به‌نام ”اَبَرمرد” را بنیان نهاده و در توسعه‌ی کوهنوردی و اخلاق کوهنوردی، تاثیرگذار بوده است .

 

کتابهای نادر ابراهیمی :
چهل نامه کوتاه به همسرم - بار دیگر شهری که دوست میداشتم - افسانه باران -حکایت آن اژدها - عاشقانه آرام - فردا شکل امروز نیست - تضادهای درونی .....-ابن مشغله -ابوامشاغل و



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۱